Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
treasure
U
گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasured
U
گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasures
U
گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasuring
U
گنجینه اندوختن گرامی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cherish
U
گرامی داشتن
to fondle to the heart
U
گرامی داشتن
value
U
گرامی داشتن
valuing
U
گرامی داشتن
cherishing
U
گرامی داشتن
cherished
U
گرامی داشتن
cherishes
U
گرامی داشتن
values
U
گرامی داشتن
entertains
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
treasure
U
گنجینه
thesauruses
U
گنجینه
trove
U
گنجینه
treasures
U
گنجینه
thesaurus
U
گنجینه
treasured
U
گنجینه
treasury
U
گنجینه
treasuring
U
گنجینه
dear
U
گرامی پرارزش
precious
U
تصنعی گرامی
endearment
U
گرامی کردن
endearments
U
گرامی کردن
dearest
U
گرامی پرارزش
dearer
U
گرامی پرارزش
dears
U
گرامی پرارزش
salt down
U
اندوختن
piled
U
اندوختن
pile
U
اندوختن
accumulate
U
اندوختن
to lay up
U
اندوختن
save
U
اندوختن
saved
U
اندوختن
saves
U
اندوختن
to put a way
U
اندوختن
store
U
اندوختن
hive
U
اندوختن
storing
U
اندوختن
lay in
U
اندوختن
salt away
U
اندوختن
roll up
U
اندوختن
accumulates
U
اندوختن
accumulating
U
اندوختن
acquire
U
اندوختن
put by
U
اندوختن
to bunker
U
در انبار اندوختن
reserve
U
اندوختن اندوخته
to a knowledge
U
دانش اندوختن
reserving
U
اندوختن اندوخته
to coffer
U
در صندوق اندوختن
reserves
U
اندوختن اندوخته
lay down
U
خریدن و اندوختن
to scratch up
U
بسختی اندوختن
acquisitiveness
U
حس اندوختن مال
store
U
اندوختن انبار کردن
to make a pile
U
پول بسیار اندوختن
acquires
U
حاصل کردن اندوختن
storing
U
اندوختن انبار کردن
acquiring
U
حاصل کردن اندوختن
to save for something
U
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
chrematistic
U
پول جمع کن مربوط به اندوختن مال
refinances
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
wanted
U
کم داشتن
possessing
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
lackvt
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
doubt
U
شک داشتن
possess
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
possesses
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
having
U
داشتن
have
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
bears
U
در بر داشتن
relieve
U
داشتن
relieves
U
داشتن
to hold
U
داشتن
bear
U
داشتن
to have
U
داشتن
owns
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
owning
U
داشتن
owned
U
داشتن
relieving
U
داشتن
bears
U
داشتن
own
U
داشتن
to possess
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
want
U
کم داشتن
to have possession of
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
abhor
U
تنفر داشتن از
last
U
دوام داشتن
abhor
بیم داشتن از
to take part
[in]
U
شرکت داشتن
[در]
imported
U
اهمیت داشتن
lasted
U
دوام داشتن
lasts
U
دوام داشتن
bestows
U
ارزانی داشتن
bestowed
U
ارزانی داشتن
abhorring
U
تنفر داشتن از
abhors
U
تنفر داشتن از
bestow
U
ارزانی داشتن
spared
U
دریغ داشتن
bestowing
U
ارزانی داشتن
abhorred
U
تنفر داشتن از
outclasses
U
برتری داشتن بر
declares
U
افهار داشتن
declare
U
افهار داشتن
desiring
U
میل داشتن
desires
U
میل داشتن
represents
U
نمایندگی داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
represented
U
نمایندگی داشتن
requiring
U
لازم داشتن
requires
U
لازم داشتن
required
U
لازم داشتن
declaring
U
افهار داشتن
may
U
امکان داشتن
like
U
دوست داشتن
outclassed
U
برتری داشتن بر
outclass
U
برتری داشتن بر
minds
U
در نظر داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
minding
U
در نظر داشتن
minding
U
تصمیم داشتن
mind
U
در نظر داشتن
mind
U
تصمیم داشتن
likes
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
require
U
لازم داشتن
affects
U
تمایل داشتن
fluctuate
U
نوسان داشتن
debts
U
بدهی داشتن
debt
U
بدهی داشتن
spare
U
دریغ داشتن
importing
U
اهمیت داشتن
import
U
اهمیت داشتن
raises
U
برپا داشتن
raise
U
برپا داشتن
suspends
U
معوق داشتن
suspending
U
معوق داشتن
fluctuated
U
نوسان داشتن
fluctuates
U
نوسان داشتن
confide
U
اعتماد داشتن به
affects
U
دوست داشتن
affect
U
تمایل داشتن
represent
U
نمایندگی داشتن
affect
U
دوست داشتن
rolls
U
تلاطم داشتن
rolled
U
تلاطم داشتن
roll
U
تلاطم داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com