English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commit a crime U مرتکب جنایتی شدن
violaor U مرتکب
perpetrator U مرتکب
perpetrators U مرتکب
perpetrated U مرتکب شدن
perpetrates U مرتکب شدن
perpetrating U مرتکب شدن
perpetrate U مرتکب شدن
commit U مرتکب شدن
commits U مرتکب شدن
committed U مرتکب شدن
committing U مرتکب شدن
misdemeanant U مرتکب جنحه
debt perpetrator U مرتکب بدهی
guilty U مجرم مرتکب
stealer U مرتکب سرقت
perpetrator of an offence U مرتکب جرم
misfeasance U مرتکب جرم شدن
offends U مرتکب خلاف شدن
recommit U دوباره مرتکب شدن
violaor U مرتکب زنای به زور
offended U مرتکب خلاف شدن
guilty of a minor offence U مرتکب جرم خلافی
committing an offence U مرتکب جرمی شدن
offend U مرتکب خلاف شدن
smuggling U مرتکب قاچاق شدن
delinquents U مرتکب جنایت یاجنحه
principal U امر مرتکب اصلی
principals U امر مرتکب اصلی
rapist U مرتکب زنای بعنف
rapists U مرتکب زنای بعنف
delinquent U مرتکب جنایت یاجنحه
incestuous U مرتکب زنای با محارم
perpetrators U مباشر در جرم مرتکب
bobbles U مرتکب خطا شدن
bobble U مرتکب خطا شدن
perpetrator U مباشر در جرم مرتکب
to commit terrorist act [ act of terrorism] U مرتکب جرم تروریستی شدن
commit a minor offence U مرتکب جرم خلافی شدن
perpetrate U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated U مرتکب کردن مقصر بودن
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
double adultery U زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
deep dyed U گناه
misdemeanours U گناه
sinning U گناه
fault U گناه
faulted U گناه
faults U گناه
transgression U گناه
cleanhanded U بی گناه
irreproachable U بی گناه
delict U گناه
sackless U بی گناه
offense,etc U گناه
offenceless U بی گناه
pure of guilt U بی گناه
niet culpable U بی گناه
misdemeanor U گناه
reproachless U بی گناه
irreprehensible U بی گناه
sinless U بی گناه
sin U گناه
blameless U بی گناه
offense U گناه
sinned U گناه
offenses U گناه
offence U گناه
crime U گناه
guilt U گناه
vice U گناه
vice- U گناه
vices U گناه
vises U گناه
guiltless U بی گناه
misdemeanors U گناه
misdemeanour U گناه
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostors U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
imposters U کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
misdeed U جرم گناه
irreprovable U بی گناه رد نکردنی
sin U گناه ورزیدن
venial sin U گناه صغیره
peccabillo U گناه کوچک
crime U گناه کردن
resipiscence U اقرار به گناه
resipiscent U معترف به گناه
blamed U اشتباه گناه
sinned U گناه ورزیدن
remission U عذر گناه
sin of the f. U گناه جسم
misdeeds U جرم گناه
mortal sin U گناه کبیره
to perpetrate a crime U گناه کردن
absolution آمرزش گناه
transgression U خطا گناه
blame U اشتباه گناه
sinning U گناه ورزیدن
blames U اشتباه گناه
blaming U اشتباه گناه
erring U گناه کار
deadly sin U گناه کبیره
guilt feeling U احساس گناه
hamartophobia U گناه هراسی
peccatophobia U گناه هراسی
venial U گناه صغیر
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
the f.of adem U گناه یا انحراف ادم
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
to sin agaist god U بخدا گناه ورزیدن
to purify from sin U از گناه پاک کردن
in flagrant delict U درعین ارتکاب گناه
i may thank myself U گناه از خودم است
impenitently U بالجاجت در گناه کاری
guilt U گناه مجرمیت محکومیت
incendiary crime U گناه اتش انگیزی
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
besetting sin U گناه دست برندار
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
of malice prepense U با قصد ارتکاب گناه
d.sin U گناه بزرگ عمدی
pardoner U کشیش امرزنده گناه
i am shaped in sin U در گناه سرشته شده ام
impemitently U بااصرار در گناه کاری
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
original sin U نخستین گناه ادم ابوالبشر
puratorial U پاک کننده گناه کفارهای
absolved U کسی را از گناه بری کردن
salvationism U اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
sin of omission U گناه فروگذاری از انجام امری
absolves U کسی را از گناه بری کردن
absolving U کسی را از گناه بری کردن
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
to purify from sin U از قید گناه ازاد کردن
absolve U کسی را از گناه بری کردن
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
peccability U ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
parricidal U وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com