English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sin of omission U گناه فروگذاری از انجام امری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nonfeasance U قصور در انجام امری
postulancy U کاندید نامزد انجام امری
to commit yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
to engage yourself to do something U خود را به انجام امری متعهد نمودن
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
mutualize U بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
silencing U فروگذاری
neglects U فروگذاری
neglected U فروگذاری
silence U فروگذاری
silenced U فروگذاری
neglect U فروگذاری
silences U فروگذاری
neglecting U فروگذاری
omission U حذف فروگذاری
omissions U حذف فروگذاری
non claim U فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
fiat U امری
fiats U امری
imperative U امری
magistral U امری
imperatives U امری
imperative statement U حکم امری
jussive U حالت امری
jussive U کلمهء امری
factually U حقیقت امری
factual U حقیقت امری
commit U متعهدبانجام امری نمودن
committing U متعهدبانجام امری نمودن
committed U متعهدبانجام امری نمودن
commits U متعهدبانجام امری نمودن
prolepsis U تقدیم یا تقدم امری
whipping boy U وجه المصالحه امری
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
betoken U دلالت کردن بر دال بر امری
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
bring about U سبب وقوع امری شدن
prerequisites U شرط قبلی لازمه امری
to evolve a fact U چگونگی امری را فاهر کردن
that is a thing U این امری است علیحده
to make inquires into a matter U در امری تحقیقات بعمل اوردن
precognition U الهام قبل ازوقوع امری
prerequisite U شرط قبلی لازمه امری
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
hindsight U درک یا فهم امری که واقع شده
to thrash out the truth U حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
sinless U بی گناه
offenceless U بی گناه
pure of guilt U بی گناه
guilt U گناه
delict U گناه
niet culpable U بی گناه
guiltless U بی گناه
misdemeanor U گناه
reproachless U بی گناه
sin U گناه
sackless U بی گناه
sinned U گناه
offense,etc U گناه
offense U گناه
irreprehensible U بی گناه
sinning U گناه
fault U گناه
crime U گناه
blameless U بی گناه
vises U گناه
offence U گناه
offenses U گناه
misdemeanors U گناه
faults U گناه
faulted U گناه
transgression U گناه
irreproachable U بی گناه
misdemeanour U گناه
vice- U گناه
vices U گناه
vice U گناه
deep dyed U گناه
misdemeanours U گناه
cleanhanded U بی گناه
remission U عذر گناه
irreprovable U بی گناه رد نکردنی
crime U گناه کردن
to perpetrate a crime U گناه کردن
venial U گناه صغیر
transgression U خطا گناه
sinned U گناه ورزیدن
sin U گناه ورزیدن
blame U اشتباه گناه
absolution آمرزش گناه
blames U اشتباه گناه
peccabillo U گناه کوچک
deadly sin U گناه کبیره
sin of the f. U گناه جسم
peccatophobia U گناه هراسی
hamartophobia U گناه هراسی
guilt feeling U احساس گناه
resipiscence U اقرار به گناه
blamed U اشتباه گناه
resipiscent U معترف به گناه
sinning U گناه ورزیدن
erring U گناه کار
venial sin U گناه صغیره
mortal sin U گناه کبیره
misdeed U جرم گناه
blaming U اشتباه گناه
misdeeds U جرم گناه
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
guilt U گناه مجرمیت محکومیت
pardoner U کشیش امرزنده گناه
of malice prepense U با قصد ارتکاب گناه
to sin agaist god U بخدا گناه ورزیدن
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
the f.of adem U گناه یا انحراف ادم
i am shaped in sin U در گناه سرشته شده ام
incendiary crime U گناه اتش انگیزی
in flagrant delict U درعین ارتکاب گناه
impemitently U بااصرار در گناه کاری
to purify from sin U از گناه پاک کردن
capital offence or crime U گناه مستوجب اعدام
besetting sin U گناه دست برندار
impenitently U بالجاجت در گناه کاری
d.sin U گناه بزرگ عمدی
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
i may thank myself U گناه از خودم است
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
absolves U کسی را از گناه بری کردن
original sin U نخستین گناه ادم ابوالبشر
absolving U کسی را از گناه بری کردن
absolve U کسی را از گناه بری کردن
absolved U کسی را از گناه بری کردن
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
own up <idiom> U گناه رابه گردن گرفتن
infallible U مصون از خطا منزه از گناه
capital U گناه مستوجب اعدام سرمایه
salvationism U اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
puratorial U پاک کننده گناه کفارهای
to purify from sin U از قید گناه ازاد کردن
to perpetrate a crime U گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
dewy-eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed U معصوم و پاک چون کودک بی گناه
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
peccability U ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance U تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
misprision U گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
verified U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verify U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies U رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
She is laying a guilt trip on [is guilt-tripping] me for not breast feeding. U او [زن] به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من [به او] شیر پستان نمی دهم.
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
parricidal U وابسته به گناه پدر کشی یامادر کشی
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
enforcement U انجام
commission U انجام
commissioning U انجام
commissions U انجام
completion U انجام
transaction U انجام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com