English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acorn گروه آمادی مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acorns U گروه امادی مقدم
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
headmost U مقدم
previous U مقدم
premiering U مقدم
premieres U مقدم
advancing U مقدم
advance U مقدم
prior U مقدم
premiered U مقدم
premiere U مقدم
precedents U مقدم
precedent U مقدم
leading U مقدم
preferent U مقدم
premier U مقدم
beforehand U مقدم بر
advances U مقدم
antecessor U مقدم
prior to U مقدم بر
preferred U مقدم
preeminent U مقدم
premiers U مقدم
aforehand U مقدم
frontline U خط مقدم
proleptic U مقدم
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
antecedent U مقدم مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
forward command post U پاسگاه مقدم
forgoes U مقدم بودن بر
forgoing U مقدم بودن بر
front lines U خط مقدم جبهه
forgone U مقدم بودن بر
front lines U خطوط مقدم
forwent U مقدم بودن بر
foregoes U مقدم بودن بر
preoccupation U کار مقدم
preferent claims U دعاوی مقدم
leading zero U صفر مقدم
leading edge U لبه مقدم
entrepreneurs U مقدم کمپانی
leading zeros U صفرهای مقدم
entrepreneur U مقدم کمپانی
transposing U مقدم وموخرکردن
transposes U مقدم وموخرکردن
precedes U مقدم بودن
transpose U مقدم وموخرکردن
preoccupations U کار مقدم
precede U مقدم بودن
preferred shares U سهام مقدم
vaward U مقدم پیشقراول
gilt-edged U مقدم ممتاز
gilt edged U مقدم ممتاز
preferential U مقدم ترجیحی
precedents U ماقبل مقدم
precedents U مقدم بر مسبوق به
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
first U یکم مقدم
forward observer U دیدبان مقدم
precedent U مقدم بر مسبوق به
apriori U مقدم بر تجربه
forego U مقدم بودن بر
advanced U جلویی مقدم
advance observer U دیدبان مقدم
precedent U ماقبل مقدم
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
it takes of the others U بردیگران مقدم است
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
aircontroller U نافر مقدم هوایی
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
forward air controller U نافر مقدم هوایی
gilt edge U مقدم درجه اول
primers U ماده منفجره مقدم
permute U مقدم و موخر کردن
primer U ماده منفجره مقدم
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
cluster bomb U گروه
folks U گروه
host U گروه
clusters U گروه
cluster bombs U گروه
hosts U گروه
cluster U گروه
masses U گروه
mass U گروه
massing U گروه
folk U گروه
team U گروه
teams U گروه
bunches U گروه
herd U گروه
gangs U گروه
congregation U گروه
gang U گروه
parcels U گروه
congregations U گروه
parcel U گروه
squads U گروه
bunched U گروه
bunch U گروه
bunching U گروه
g , series U گروه ژ
swarm U گروه
swarmed U گروه
swarms U گروه
covey U گروه
squad U گروه
assembly U گروه
frying U گروه
multitude U گروه
multitudes U گروه
herded U گروه
herding U گروه
herds U گروه
platoons U گروه
platoon U گروه
attack group U گروه تک
hosting U گروه
concourses U گروه
flock U گروه
flocked U گروه
fry U گروه
fries U گروه
throngs U گروه
many U گروه
concourse U گروه
thronging U گروه
thronged U گروه
flocks U گروه
flocking U گروه
hosted U گروه
crowd U گروه
cohort U گروه
cohorts U گروه
schools U گروه
group U گروه
school U گروه
special interest group U گروه
ring U گروه
crowds U گروه
corps U گروه
company U گروه
companies U گروه
set U گروه
sets U گروه
setting up U گروه
bevy U گروه
lot U گروه
t group U گروه T
troop U گروه
party U گروه
trooped U گروه
shoal U گروه
trooping U گروه
ensign U گروه
batch U گروه
clique U گروه
cliques U گروه
batches U گروه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com