Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
convert
U
امتیاز گرفتن
converts
U
امتیاز گرفتن
converting
U
امتیاز گرفتن
converted
U
امتیاز گرفتن
monopolised
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize
U
امتیاز انحصاری گرفتن
burn
U
امتیاز گرفتن از حریف
monopolizes
U
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing
U
امتیاز انحصاری گرفتن
burns
U
امتیاز گرفتن از حریف
score
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
scores
U
امتیاز گرفتن حساب امتیازات
bogeys
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
base on halls
U
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
bogey
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogies
U
گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
series
U
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
magic number
U
امتیاز لازم برای قهرمانی
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
handing
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
hand
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
free handicap
U
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
boundaries
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
boundary
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
rugby point
U
3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
rugby point
U
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
par
U
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
enlists
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
enlist
U
برای سربازی گرفتن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse
U
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
rectum
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
franchises
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
distinction
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
credits
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
point
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
priviege
U
امتیاز
runs
U
یک امتیاز
charters
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com