English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arms control U کنترل سلاح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range card U کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
armor U سلاح
weapon U سلاح
weaponless U بی سلاح
armouring U سلاح
armour U سلاح
armaments U سلاح
armament U سلاح
weapons U سلاح
arm U سلاح
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
spica U سماک بی سلاح
dis armament U خلع سلاح
offensive weapon U سلاح خطرناک
pieces U قبضه سلاح
to fly to arms U سلاح برداشتن
disarmament U خلع سلاح
offensive weapon U سلاح تهاجمی
chemical munition U سلاح شیمیایی
piece U قبضه سلاح
range U برد سلاح
airguns U سلاح بادی
to carry arms U سلاح برداشتن
airgun U سلاح بادی
accident U علامت سلاح
ranged U برد سلاح
under arms U تحت سلاح
loading U پر کردن سلاح
ranges U برد سلاح
weaponry U تهیه سلاح
heavy arm U سلاح سنگین
panoply U سلاح کامل
half loaded U سلاح نیمه پر
distance U برد سلاح
automatic weapon U سلاح خودکار
accidents U علامت سلاح
distances U برد سلاح
side armor U سلاح کمری
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
cycle of operation U دوره عمل سلاح
range correction U تصحیح برد سلاح
unarm U خلع سلاح کردن
intermediate range U سلاح برد متوسط
artillery carriage U قنداق سلاح توپخانه
disarm U خلع سلاح کردن
brandish U تکان دادن سلاح
disarmed U خلع سلاح کردن
bear arms U تحت سلاح رفتن
brandishing U تکان دادن سلاح
brandishes U تکان دادن سلاح
brandished U تکان دادن سلاح
safety lock U چفت ضامن سلاح
disarms U خلع سلاح کردن
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
failures U عمل نکردن گیر سلاح
loading U خرج گذاری کردن سلاح
heavy weapon U سلاح و جنگ افزار سنگین
failure U عمل نکردن گیر سلاح
jutte U نوعی سلاح بنام ده دست
nuking U با سلاح اتمی حمله کردن
nukes U با سلاح اتمی حمله کردن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
nuked U با سلاح اتمی حمله کردن
nuke U با سلاح اتمی حمله کردن
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
bazooka U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
bazookas U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
concrete steel U سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
half loaded U سلاح نیمه خرج گذاری شده
setting up U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
sets U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
set U بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
civil nuclear powers U کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
range calibration U تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
disarms U خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarmed U خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
disarm U خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
extraction U عمل اخراج در عمل سلاح
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
fire control U کنترل کردن اتش کنترل اتش
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
periodic stock check U کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
rein U کنترل
controls U کنترل
line control U کنترل خط
minor control U کنترل کم
control code U کد کنترل
controlling U کنترل
check-up U کنترل
control U کنترل
check-ups U کنترل
relayed U یچ کنترل الکترومغناطیسی
penstock U دریچه کنترل اب
flight control U کنترل پرواز
fiscal control U کنترل مالی
bank sluice U دریچه کنترل
pilot lamp U لامپ کنترل
organization control U کنترل سازمانی
relays U یچ کنترل الکترومغناطیسی
bridling U کنترل کردن
digital control U کنترل دیجیتالی
direct control U کنترل مستقیم
bridles U کنترل کردن
fly control U برج کنترل
bridled U کنترل کردن
flow control U کنترل جریان
bridle U کنترل کردن
controls U کنترل بازبینی
numerical control U کنترل عددی
process control U کنترل فرایند
process control U کنترل فرایندها
frame U کنترل هایی
exchange control U کنترل ارزی
control unit U واحد کنترل
error control U کنترل خطا
experimental control U کنترل ازمایشی
external control U کنترل خارجی
controlling U کنترل کردن
field control U کنترل میدان
fighter control U کنترل شکاریها
price control U کنترل قیمت
exchange control U کنترل ارز
control system U سیستم کنترل
control U کنترل کردن
fire control U کنترل اتش
control U کنترل بازبینی
controls U کنترل کردن
electric control U کنترل الکتریکی
electronic control U کنترل الکترونیکی
controlling U کنترل بازبینی
check-up U کنترل کردن
intensity control U کنترل شدت
controlled U کنترل شده
light control U کنترل روشنایی
inspection lamp U لامپ کنترل
manual control U کنترل دستی
marketing audit U کنترل داخلی
arbitrary control U کنترل فرضی
material control U کنترل مواد
uncontrolled U کنترل نشده
cortical control U کنترل مغزی
accuracy control U کنترل دقت
input control U کنترل ورودی
minor control U کنترل ضعیف
mixture control U کنترل مخلوط
access control U کنترل دستیابی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com