Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underquote
U
کمتر مظنه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quote
U
مظنه دادن
quoted
U
مظنه دادن
quotes
U
مظنه دادن
quoted
U
ایراد کردن مظنه دادن
quote
U
ایراد کردن مظنه دادن
quotes
U
ایراد کردن مظنه دادن
short-changing
U
کمتر پول دادن
short-changed
U
کمتر پول دادن
short-changes
U
کمتر پول دادن
short-change
U
کمتر پول دادن
lessen
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
U
کمتر کردن تقلیل دادن
lessening
U
کمتر کردن تقلیل دادن
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
quotation
U
مظنه
quoted price
U
مظنه
quotations
U
مظنه
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
rpo
U
تقاضای مظنه قیمت
prices rule high
U
مظنه ها بالا است
quotation
U
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations
U
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
current maturity
U
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
much less
U
کمتر
Lt
U
کمتر از
in a less degree
U
کمتر
shortest
U
کمتر
shorter
U
کمتر
minor
U
کمتر
infrequently
U
کمتر
short
U
کمتر
minus
U
کمتر
less than
U
کمتر از
lesser
U
کمتر
less
U
کمتر
low price
U
قیمت کمتر
minority
U
بخش کمتر
minorities
U
بخش کمتر
A smaller number . Fewer .
U
تعداد کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
cut back
<idiom>
U
استفاده کمتر
sub-
U
در معنای کمتر
he would not accept less
U
دو روز کمتر
stroked
U
راندن کمتر از فرفیت
strokes
U
راندن کمتر از فرفیت
below par
U
کمتر از بهای اسمی
le
U
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
under-
U
پایین تراز کمتر از
under
U
پایین تراز کمتر از
shoat
U
خوک کمتر از یک سال
hypotrophy
U
رشد کمتر ازمعمول
less than container load
U
کمتر از فرفیت کانتینر
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
below par
U
کمتر از ارزش اسمی
underprice
U
قیمت کمتر از رقیب
ammo minus
U
مهمات کمتر از نصف
shorthanded
U
ادامه با بازیگر کمتر
stroking
U
راندن کمتر از فرفیت
lessens
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
lessen
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
lessening
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
he is well preserved
U
کمتر نشان پیری در او پیداست
lessened
U
کمتر شدن تخفیف یافتن
reduced charge
U
خرج کمتر یا پایین تر توپ
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
infant
U
بچه کمتر ازهفت سال
weanling
U
کره اسب کمتر از یک سال
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
infants
U
بچه کمتر ازهفت سال
fastest
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undervalue
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing
U
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
factorial
U
حاصل همه اعداد کمتر از یک عدد
undermanned
U
دارای نفرات کمتر از میزان لازم
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
low speed communications
U
ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
undersexed
U
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
fasts
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fasted
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
eagle
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
eagles
U
زدن دوضربه کمتر ازاستاندارد در یک بخش
fast
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
undercool
U
خیلی کمتر از میزان لازم سردکردن
ultralight aircraft
U
هواپیمائی با وزن کمتر از454 کیلوگرم
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Is there a road with little traffic?
U
آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
multipass overlap
U
بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
anticlimax
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
underrates
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
anticlimaxes
U
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
to shunt somebody aside
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
underrating
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrated
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
underrate
U
چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
به کسی کمتر توجه کردن
[اصطلاح مجازی]
hood
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
roundest
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
run
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
hoods
U
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
runs
U
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
round
U
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
small claim
U
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
diminished radix complement
U
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
man down
U
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
bravo, pattern
U
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
cam ground piston
U
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
bell 0
U
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
delayed penalty
U
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
lightening hole
U
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
broad arrow engine
U
موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
large model
U
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
accelerated depreciation
U
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
output bound
U
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
pullets
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
conversion
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
quads
U
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
quad
U
درایو ROM-D که دیسک را با چهار برابر سرعت درایو یک سرعته می چرخاند و باعث مقدار داده بیشتر بر حسب کیلو بایت و نیز زمان جستجو کمتر میشود
subsonic
U
با سرعت کمتر از سرعت صوت
his age is less than mine
U
سال او کمتر از سال من است
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
his severity relaxed
U
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com