English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weapon carrier U کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
department U کرسی
cathedra U کرسی
departments U کرسی
pulpits U کرسی خطابه
anvils U اهنین کرسی
lepus U کرسی الجوزاء
leporis U کرسی الجوزاء
rostrums U کرسی خطابه
podiums U پایه کرسی
cassiopeia U خداوند کرسی
podium U پایه کرسی
curule chair U کرسی عاج
rostra U کرسی خطابه
rostrum U کرسی خطابه
anvil U اهنین کرسی
sleeper wall U دیوار کرسی
seater U کرسی نشین
benches U بر کرسی نشستن
bench U بر کرسی نشستن
pulpit U کرسی خطابه
bar stool U کرسی میکده
music stool U کرسی پیانو زنان
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
bar U کرسی خطابه وکلا
bars U کرسی خطابه وکلا
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
lepus U عرش کرسی الجبار
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
leporis U عرش کرسی الجبار
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
chair U کرسی استادی در دانشگاه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
bench U کرسی قضاوت جای ویژه
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
benches U کرسی قضاوت جای ویژه
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
To carry ones point. To have ones way. U حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
stave U حامل
vectors U حامل
bearer cheque U چک حامل
vector U حامل
bearers U حامل
gerent U حامل
bearer U حامل
porters U حامل
vehicle U حامل
porter U حامل
vehicles U حامل
carriers U حامل
conveyer U حامل
conveyor U حامل
carrier U حامل
carrier frequency U بسامد حامل
sound carrier U حامل صوت
carrier detect U تشخیص حامل
carrier detect U کشف حامل
data carrier U حامل داده
osborne shackle U قلاب حامل
payable to the bearer U در وجه حامل
breech block carrier U حامل کولاس
radius vector U شعاع حامل
messenger wire U سیم حامل
linkboy U حامل مشعل
data carrier U حامل داده ها
vectorial U حامل بردار
thurifer U حامل بخوردان
video carrier U حامل ویدئو
carrier wave U موج حامل
gestatorial U حامل پاپ
carrier gas U گاز حامل
carrier system U سیستم حامل
thurifer U حامل مجمر
image carrier U حامل تصویر
carrier frequency U فرکانس حامل
tape transport U حامل نوار
color carrier U حامل رنگ
vector U حامل بردار
linkman U حامل مشعل
linkmen U حامل مشعل
messenger U طناب حامل
vehicle U حامل رسانه
vehicles U حامل رسانه
messengers U طناب حامل
bearer U در وجه حامل
bearers U در وجه حامل
transporting U ترابری حامل
transported U ترابری حامل
transport U ترابری حامل
vectors U حامل بردار
bearing U زاویه حامل
bearing angle U زاویه حامل
bearer cheque U چک در وجه حامل
bearer bond U سند حامل
transports U ترابری حامل
carriers U برنامه حامل میکرب
caddied U حامل وسایل بازیگر
carriers U حامل غلطک حمال
perseus U حامل راس الغول
persi U حامل راس الغول
caddies U حامل وسایل بازیگر
carrier U برنامه حامل میکرب
pay to the bearer U دروجه حامل بپردازید
caddying U حامل وسایل بازیگر
slaver U کشتی حامل بردگان
telephone carrier current U جریان حامل تلفنی
carrier U حامل غلطک حمال
caddie U حامل وسایل بازیگر
platform U رسانگر حامل گیرنده
stave U روی خط حامل نوشتن
armor bearer U حامل اسلحه زرهدار
carrier color signal U پیام رنگی حامل
weapon carrier U حامل جنگ افزار
stretcher-bearers U حامل تخت روان
stretcher-bearer U حامل تخت روان
stretcher bearer U حامل تخت روان
carrier frequency U فرکانس موج حامل
comports U دربرداشتن حامل بودن
warrant to bearer U به حواله کرد حامل
bearer stock U اسناد در وجه حامل
caddy U حامل وسایل بازیگر
comporting U دربرداشتن حامل بودن
victualler U کشتی حامل خواربار
comported U دربرداشتن حامل بودن
comport U دربرداشتن حامل بودن
current carrying conductor U رسانای حامل بار
platforms U رسانگر حامل گیرنده
bearer bond U سند در وجه حامل
party boat U قایق بزرگ حامل مشتریان
payable to bearer U قابل پرداخت در وجه حامل
Please pay the bearer . U دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
flagships U کشتی حامل پرچم امیرالبحری
flagship U کشتی حامل پرچم امیرالبحری
ignitor U محفظه حامل باروت اشتعال
conversion angle U زاویه حامل مسیر ناو
flag ship U ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
signalled U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
frequency medulation U تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
bank note U چک تضمین شده سند در وجه حامل
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
airdrop container U جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
carabineer U سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
signposts U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
signpost U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
radar picket cap U هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
carabinier U سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
blank endorsement U فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
guided missile cruiser U زره شکن حامل موشک هدایت شونده
taperer U حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
light quantum U کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
black endorsement U براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
outriggers U اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
ensigns U سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensign U سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
nose piece U قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
information box U قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
scabbing U بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
led line U خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
strop U ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
re issuable notes U اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
ignite U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com