English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
chair U کرسی استادی در دانشگاه
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
Master of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts U صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
masterful U با استادی
professorship U استادی
masterstroke U استادی
artifice U استادی
artifices U استادی
professorships U استادی
professoriate U استادی
twist of the wrist U استادی
wonderwork U استادی
masterstrokes U استادی
workmanship U استادی
expertness U استادی
adeptness U استادی
handiness U استادی
skill U استادی
master stroke U استادی
masterkiness U استادی
masterless U بی استادی
stadimeter U استادی متر
professoriat U مقام استادی
professorate U مربوط به استادی
mastership U مقام استادی
professorships U مقام استادی
skilled U مستلزم استادی
professorship U مقام استادی
unskilled labour U کارهایی که استادی
arts U استعداد استادی
art U استعداد استادی
professorial U وابسته به استادی
high wrought U با استادی ساخته شده
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
manipulated U با استادی درست کردن
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
candidate master U نامزد استادی شطرنج
manipulate U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
skill U استادی زبر دستی
wonder work U معجزه استادی عجیب
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
departments U کرسی
department U کرسی
cathedra U کرسی
benches U بر کرسی نشستن
bench U بر کرسی نشستن
anvil U اهنین کرسی
leporis U کرسی الجوزاء
rostrums U کرسی خطابه
curule chair U کرسی عاج
cassiopeia U خداوند کرسی
seater U کرسی نشین
sleeper wall U دیوار کرسی
bar stool U کرسی میکده
lepus U کرسی الجوزاء
pulpits U کرسی خطابه
anvils U اهنین کرسی
pulpit U کرسی خطابه
rostra U کرسی خطابه
podium U پایه کرسی
podiums U پایه کرسی
rostrum U کرسی خطابه
woolsack U کرسی یا صندلی دادگاه
music stool U کرسی پیانو زنان
gestatoraial chair U کرسی حامل پاپ
leporis U عرش کرسی الجبار
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
lepus U عرش کرسی الجبار
bars U کرسی خطابه وکلا
bar U کرسی خطابه وکلا
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
bench U کرسی قضاوت جای ویژه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
benches U کرسی قضاوت جای ویژه
rostral U وابسته به منبر یا کرسی خطابه
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
tribune U سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
stool U کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
To carry ones point. To have ones way. U حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
Univ U دانشگاه
academy دانشگاه
college U دانشگاه
university U دانشگاه
colleges U دانشگاه
universities U دانشگاه
University of Applied Sciences [UAS] U دانشگاه فناوری
academy U دانشگاه هنر
technical university U دانشگاه فنی
presidents U رئیس دانشگاه
staff college U دانشگاه جنگ
state university U دانشگاه ایالتی
state university U دانشگاه دولتی
the institution of a universit U تاسیس دانشگاه
president U رئیس دانشگاه
Chancellor U رئیس دانشگاه
polytechnic U دانشگاه فناوری
Chancellors U رئیس دانشگاه
academical U دانشجوی دانشگاه
senior technical college U دانشگاه فناوری
college of [music, technology,...] U دانشگاه فناوری
academies U دانشگاه اموزشگاه
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
rector U رئیس دانشگاه رهبر
vice-chancellor U معاون رئیس دانشگاه
war college U دانشگاه عالی جنگ
matriculant U قبول شده در دانشگاه
extramural U مربوط به خارج از دانشگاه
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
oxonian U وابسته به دانشگاه اکسفورد
vice-chancellors U معاون رئیس دانشگاه
semesters U دوره 61 هفتهای دانشگاه
semester U دوره 61 هفتهای دانشگاه
rectors U رئیس دانشگاه رهبر
vice chancellor U معاون رئیس دانشگاه
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
He is majoring in mathematic at the university. U در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
spring practice U دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
send down U دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
in the schools U مشغول دادن امتحانات دانشگاه
matriculation U امتحان ورودی دانشگاه کنکور
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
mattriculation U نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
As a university professor , his performance stank. U طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
ox man U کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
school and college ability test آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
underclassman U شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
chancellory U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellery U رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
berkeley unix U گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
he went out in the poll U امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
academia U حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
upper class U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
upper classes U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
O levels U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
upperclassman U کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
bachelors U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelor U مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com