Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 291 (51 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slant
U
کج رفتن کج کردن
slanted
U
کج رفتن کج کردن
slants
U
کج رفتن کج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
pace
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
U
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
waste
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes
U
بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
duck
U
زیر اب رفتن غوض کردن
ducked
U
زیر اب رفتن غوض کردن
duckings
U
زیر اب رفتن غوض کردن
ducks
U
زیر اب رفتن غوض کردن
sag
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
U
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
pierce
U
رخنه کردن فرو رفتن
pierces
U
رخنه کردن فرو رفتن
mopping up
U
پاک کردن رفتن
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates
U
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypass
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing
U
از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
clearance diving
U
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
get off
U
روانه کردن عقب رفتن از
get on
U
پیش رفتن کار کردن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
nose dive
U
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
pace lap
U
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
seesaw
U
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
set on
U
پیش رفتن حمله کردن
sinuating
U
حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
to go on
U
جلوتر رفتن سلوک کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go one better
U
برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
To quibble and equivocate.
U
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
To quicken ones pace .
U
قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
boot out
<idiom>
U
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
get a wiggle on
<idiom>
U
عجله کردن با شتاب رفتن
lead the way
<idiom>
U
جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
turn out
<idiom>
U
بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to abscond
[from]
<idiom>
U
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to go places
U
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
to go catting
[to look for sexual partners]
<idiom>
U
رفتن برای دختر بلند کردن
[اصطلاح روزمره]
Other Matches
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
hedges
U
در رفتن
fall into a rage
U
از جا در رفتن
puttering
U
ور رفتن
putters
U
ور رفتن
to get over
U
رفتن از
retires
U
پس رفتن
retire
U
پس رفتن
to get one's monkey up
U
از جا در رفتن
short-change
U
کش رفتن
hedge
U
در رفتن
shrink
U
اب رفتن
to get away
U
رفتن
to fly off
U
در رفتن
to foot it
U
رفتن
hedged
U
در رفتن
to d.deep in to
U
فر رفتن در
to flow over
U
سر رفتن
shrinks
U
اب رفتن
to fall short
U
کم رفتن
to skirt along the coast
U
رفتن
short-changing
U
کش رفتن
to sleep fast
U
رفتن
to fall away
U
پس رفتن
retrograde
U
پس رفتن
short-changes
U
کش رفتن
sink
U
ته رفتن
to fall away
U
رفتن
to do out of
U
کش رفتن
sinks
U
ته رفتن
to run off
U
در رفتن
short-changed
U
کش رفتن
to do a guy
U
در رفتن
shrinking
U
اب رفتن
swiping
U
کش رفتن
swiped
U
کش رفتن
swipe
U
کش رفتن
abstract
U
کش رفتن
snitched
U
کش رفتن
break loose
U
در رفتن
snitches
U
کش رفتن
snitching
U
کش رفتن
to break loose
U
در رفتن
recede
U
پس رفتن
to whisk away or off
U
رفتن
bleneh
U
پس رفتن
abstracting
U
کش رفتن
pilfering
U
کش رفتن
pilfer
U
کش رفتن
abstracts
U
کش رفتن
pilfers
U
کش رفتن
snitch
U
کش رفتن
goes
U
رفتن
go
U
رفتن
betake
U
رفتن
crawls
U
رفتن
receded
U
پس رفتن
snipped
U
کش رفتن
niggles
U
ور رفتن
snip
U
کش رفتن
to go bang
U
در رفتن
to go backward
U
پس رفتن
to go back ward
U
پس رفتن
niggled
U
ور رفتن
departures
U
رفتن
departure
U
رفتن
niggle
U
ور رفتن
putter
U
ور رفتن
snipping
U
کش رفتن
to pair off
U
رفتن
crawled
U
رفتن
recedes
U
پس رفتن
crawl
U
رفتن
to hang back
U
پس رفتن
to go to the bottom
U
ته رفتن
to go to mess
U
رفتن
pilfered
U
کش رفتن
receding
U
پس رفتن
to make ones getaway
U
در رفتن
to take to ones heels
U
در رفتن
puttered
U
ور رفتن
to boil over
U
سر رفتن
regress
U
پس رفتن
twiddles
U
ور رفتن
admit
U
رفتن
go off
U
در رفتن
to peter out
U
پس رفتن
twiddling
U
ور رفتن
going
U
رفتن
retracting
U
تو رفتن
go over
U
به ان سو رفتن
admits
U
رفتن
gangs
U
رفتن
retracted
U
تو رفتن
make off
U
در رفتن
admitting
U
رفتن
regressed
U
پس رفتن
glom on to
U
کش رفتن
regresses
U
پس رفتن
regressing
U
پس رفتن
twiddle
U
ور رفتن
snook
U
کش رفتن
twiddled
U
ور رفتن
pullback
U
پس رفتن
retract
U
تو رفتن
jauk
U
ور رفتن
meddle
U
ور رفتن
filched
U
کش رفتن
To go
U
رفتن
hang around
U
ور رفتن
nim
U
کش رفتن
filches
U
کش رفتن
filching
U
کش رفتن
meddles
U
ور رفتن
filch
U
کش رفتن
gang
U
رفتن
fribble
U
ور رفتن
mog
U
رفتن
retracts
U
تو رفتن
meddled
U
ور رفتن
jink
U
طفره رفتن
convoys
U
همراه رفتن
belabor
U
امدن و رفتن
to go out
U
به بیرون رفتن
convoy
U
همراه رفتن
train
U
نشانه رفتن
paces
U
یورتمه رفتن
bars
U
ازبین رفتن
side step
U
کنار رفتن
belabour
U
امدن و رفتن
trained
U
نشانه رفتن
seogi
U
راه رفتن
goes
U
راه رفتن
bar
U
ازبین رفتن
go
U
راه رفتن
vacation
U
به تعطیل رفتن
vacations
U
به تعطیل رفتن
kirk
U
به کلیسا رفتن
bound
U
: اماده رفتن
foregoes
U
پیش رفتن
to lose one's temper
U
ازجادر رفتن
lag of brush
U
پس رفتن زغال
brush lag
U
پس رفتن زغال
skidoo
U
رفتن برو
to make an excursion
U
به گردش رفتن
skiddoo
U
رفتن برو
skedaddle
U
باعجله رفتن
bundle off out
U
بشتاب رفتن
palest
U
رنگ رفتن
paler
U
رنگ رفتن
forgoes
U
پیش رفتن
exits
U
بیرون رفتن
exit
U
بیرون رفتن
pale
U
رنگ رفتن
forgoing
U
پیش رفتن
slipe
U
یواشکی رفتن
forgone
U
پیش رفتن
forwent
U
پیش رفتن
to make headway
U
پیش رفتن
bound to go
U
موفف به رفتن
to have the legs of
U
تندتر رفتن از
to peter out
U
کم کم از بین رفتن
trains
U
نشانه رفتن
kipping
U
در بستر رفتن
kipped
U
در بستر رفتن
picketing
U
شیرجه رفتن
to scamper
U
به سرعت رفتن
kip
U
در بستر رفتن
putting
U
پیش رفتن
cribbed
U
کش رفتن یا دزدیدن
defile
U
رژه رفتن
to pound a long
U
کوبیدن و رفتن
march past
U
رژه رفتن
prompt to go
U
اماده رفتن
to pound a long
U
سنگین رفتن
prolongate
U
طفره رفتن
processionize
U
با دسته رفتن
to march forth
U
پیش رفتن
to make he
U
پیش رفتن
cribbing
U
کش رفتن یا دزدیدن
cribs
U
کش رفتن یا دزدیدن
ambulate
U
راه رفتن
avoided
U
طفره رفتن از
avoid
U
طفره رفتن از
make way
U
پیش رفتن
fetches
U
رفتن واوردن
fetched
U
رفتن واوردن
to plunge he first
U
شیرجه رفتن
defiled
U
رژه رفتن
letting
U
به اجاره رفتن
to proceed on leave
U
بمرخصی رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com