Perdic | کارخانه ذوب قلع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 188 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	tin smelting plant U	کارخانه ذوب قلع

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	field U	خارج اداره یا کارخانه
	fielded U	خارج اداره یا کارخانه
	fields U	خارج اداره یا کارخانه
	mill U	کارخانه اسیاب کردن
	mill U	کارخانه نورد
	mills U	کارخانه اسیاب کردن
	mills U	کارخانه نورد
	strike U	اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
	strikes U	اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
	installation U	کارخانه نصب
	installations U	کارخانه نصب
	equipment U	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
	distilleries U	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
	distillery U	کارخانه یا محل تقطیر رسومات
	firm U	کارخانه موسسه بازرگانی
	firmer U	کارخانه موسسه بازرگانی
	firmest U	کارخانه موسسه بازرگانی
	firms U	کارخانه موسسه بازرگانی
	finery U	زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
	factories U	کارخانه
	factory U	کارخانه
	gasworks U	کارخانه گاز
	marketing U	بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
	studio U	کارگاه کارخانه
	studios U	کارگاه کارخانه
	industrialist U	کارخانه دار
	industrialists U	کارخانه دار
	manufacturing U	کارخانه دار
	shed U	کارخانه سرپوشیده
	shedding U	کارخانه سرپوشیده
	sheds U	کارخانه سرپوشیده
	blueprint U	تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
	blueprints U	تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
	shipyard U	کارخانه کشتی سازی
	shipyard U	کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
	shipyards U	کارخانه کشتی سازی
	shipyards U	کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
	production U	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
	productions U	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
	spinning U	کارخانه نخریسی
	plant U	نبات کارخانه
	plant U	ماشین الات کارخانه
	plant U	کارخانه
	plant U	محل کارخانه یا کارگاه
	plants U	نبات کارخانه
	plants U	ماشین الات کارخانه
	plants U	کارخانه
	plants U	محل کارخانه یا کارگاه
	siren U	سوت کارخانه
	sirens U	سوت کارخانه
	assembly U	کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
	install U	قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
	installing U	قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
	installs U	قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
	dockyard U	کارخانه کشتی سازی
	dockyards U	کارخانه کشتی سازی
	breweries U	کارخانه ابجوسازی
	brewery U	کارخانه ابجوسازی
	stonework U	کارخانه سنگ بری
	power station U	کارخانه برق
	power stations U	کارخانه برق
	foundries U	کارخانه گداز فلز
	foundries U	کارخانه ذوب فلز
	foundry U	کارخانه گداز فلز
	foundry U	کارخانه ذوب فلز
	work U	کارخانه
	worked U	کارخانه
	shop U	کارخانه
	shop U	کارخانه خرید کردن
	shopped U	کارخانه
	shopped U	کارخانه خرید کردن
	shops U	کارخانه
	shops U	کارخانه خرید کردن
	works U	کارخانه
	workhouse U	کارخانه
	workhouses U	کارخانه
	sawmill U	کارخانه چوب بری والوارسازی
	sawmill U	کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
	sawmills U	کارخانه چوب بری والوارسازی
	sawmills U	کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
	power plant U	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
	power plants U	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
	manufacturer U	صاحب کارخانه
	manufacturers U	صاحب کارخانه
	ashery U	کارخانه نمک قلیاسازی
	bookbindery U	کارخانه صحافی
	car factory U	کارخانه خودروسازی
	cast steel plant U	کارخانه فولادریزی
	cement plant U	کارخانه سیمان
	chimney stalk U	دودکش کارخانه
	coking plant U	کارخانه ذغال سازی
	compensation trading U	معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
	computer aided factory management U	مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
	computer integrated manufactureing U	کارخانه کاملا" اتوماتیک
	concrete plant U	کارخانه بتن سازی
	concreting plant U	کارخانه بتن سازی
	contractor plant U	کارخانه پیمان کار
	coopery U	کارخانه
	copper smelting plant U	کارخانه ذوب مس
	cost in use U	هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
Other Matches

	workplaces U	کارخانه
	workplace U	کارخانه
	factory-spun U	نخ کارخانه ای
	manufactory U	کارخانه
	house work U	کارخانه
	plant mixing U	اختلاط در کارخانه
	ice plant U	کارخانه یخ ساز
	plant construction U	ساختمان کارخانه
	packingplant U	کارخانه کنسروسازی
	lock out U	تعطیل کارخانه
	pilot plant U	کارخانه نمونه
	manufactoring plant U	کارخانه تولیدی
	manufaturer U	صاحب کارخانه
	cotton factory U	کارخانه نخ ریسی
	spinning factory U	کارخانه نخ ریسی
	cotton mill U	کارخانه نخ ریسی
	cut back U	تعطیل کارخانه
	smelting plant U	کارخانه ذوب
	smeltery U	کارخانه گدازگری
	electric plant U	کارخانه برق
	ex factory U	تحویل در کارخانه
	ex mill U	تحویل در کارخانه
	works inspector U	بازرس کارخانه
	plant mixing U	امیختن در کارخانه
	works superintendent U	مدیر کارخانه
	power house U	کارخانه برق
	sirenic U	سوت کارخانه
	generating station U	کارخانه برق
	He is running ( runs ) the factory . U	او کارخانه را می گرداند
	generating plant U	کارخانه برق
	packinghouse U	کارخانه کنسروسازی
	gas works U	کارخانه گاز
	fulling mill U	کارخانه قصاری
	factory chimney U	دودکش کارخانه
	out <adv.> U	بیرون از کارخانه
	pottery factory U	کارخانه چینی سازی
	ropewalk U	کارخانه طناب سازی
	printworks U	کارخانه چیت بافی
	powder mill U	کارخانه باروت سازی
	wirework U	کارخانه سیم سازی
	tinwork U	کارخانه قلع کاری
	smeltery U	کارخانه ذوب فلزات
	ship yard U	کارخانه کشتی سازی
	cotton-mills U	کارخانه ریسندگی پنبه ای
	saw mill U	کارخانه اره کشی
	salt works U	کارخانه نمک سازی
	nailery U	کارخانه میخ سازی
	cotton spinner U	صاحب کارخانه نخ ریسی
	dye works U	کارخانه رنگ سازی
	lead works U	کارخانه سرب گدازی
	gas works tar U	قطران کارخانه گاز
	iron foundry U	کارخانه ذوب اهن
	glassworks U	کارخانه شیشه گری
	gas works U	کارخانه تولید گاز
	creamery U	کارخانه کره گیری
	energy plant U	کارخانه تولید نیرو
	engineering works U	کارخانه ماشین سازی
	metallurgical plant U	کارخانه ذوب اهن
	lock out U	بسته شدن کارخانه
	grindery U	کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
	dairy farm U	مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
	sheet roller U	کارخانه نورد ورق فلزی
	factory team U	تیم کارخانه اتومبیل سازی
	saltern U	کارخانه یا معدن استخراج نمک
	laboratorial U	ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
	to start up something U	دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
	to put something into operation U	دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
	Its no joke running a factory . U	اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
	rolling mill U	کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
	rolling mill U	ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
	feed stock U	مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
	d , top concept U	تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
	set value U	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
	default value U	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
	default setting U	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
	default U	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
	preprogrammed U	که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
	downtime U	مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
	technical observer U	بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
	owenism U	اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
	incorporating mill U	کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
	producer's goods U	هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
	iron master U	رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
	winery U	کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
	It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U	آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
	turnery U	کارخانه تراش ماشین تراش
	plumbery U	سرب کاری کارخانه سرب کاری