Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 14 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
install
U
کار گذاشتن
install
U
نصب کردن
install
U
منصوب نمودن
install
U
گماشتن
install
U
مستقرکردن
install
U
دایر کردن
install
U
از کارانداختن وسایل
install
U
از کارافتادن
install
U
سوار کردن جادادن
install
U
امکان نرم افزاری که کد برنامه را از دیسکهای توزیع شده روی دیسک سخت کامپیوتر منتقل میکند و برنامه را تشخیص میدهد
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
U
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To install. To fix.
U
کار گذاشتن ( نصب وتعبیه )
to install oneself in a place
U
در جایی برقرار شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com