Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (49 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
catholicize
U
کاتولیک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
romanize
U
کاتولیک مسلک کردن
Other Matches
of the catholic persuasion
U
کاتولیک
miaasl
U
کاتولیک ها
romanist
U
کاتولیک
RC
U
کاتولیک
Catholic
U
ازاده کاتولیک
popish
U
شبیه کاتولیک
catholicize
U
کاتولیک شدن
Catholics
U
ازاده کاتولیک
popery
U
کلیسای کاتولیک رم
of the catholic persuasion
U
وابسته به تیره کاتولیک
Catholic
U
عضو کلیسای کاتولیک
greek catholic
U
عضوکلیسای کاتولیک رومی
Catholics
U
عضو کلیسای کاتولیک
canon low
U
قانون کلیسای کاتولیک
monseigneur
U
مسیو کشیش کاتولیک
You are more catholic than the pope.
<proverb>
U
از پاپ کاتولیک تر شده اى .
pontifex
U
عضو شورای کشیشان کاتولیک
lent
U
04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
Roman Catholic
U
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
soutane
U
ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
Roman Catholics
U
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
extreme unction
U
مسح اخری تدهین دم مرگ کاتولیک ها
zucchetto
U
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
lector
U
قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
romanism
U
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
gregorian chant
U
سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
neoscholasticism
U
نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
reunionist
U
کسیکه که هواخواه پیوندکلیسای کاتولیک باکلیسای انگلیس میباشد
The Catholic Church springs
[comes]
to mind as an obvious example.
U
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
mantelletta
U
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
mardi gras
U
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
reunionism
U
دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clearer
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screened
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screens
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screening, screenings
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
denounces
U
علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com