English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
wayworn U خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
examine U مطالعه کردن
explore U مطالعه کردن
dissect [analyse] U مطالعه کردن
determine U مطالعه کردن
inspect U مطالعه کردن
look into U مطالعه کردن
investigate U مطالعه کردن
analyze [American] U مطالعه کردن
assay U مطالعه کردن
survey U مطالعه کردن
enquire into U مطالعه کردن
study U مطالعه کردن
check U مطالعه کردن
analyse [British] U مطالعه کردن
evaluate U مطالعه کردن
scrutinize U مطالعه کردن
bolt [examine] U مطالعه کردن
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
bores U خسته کردن
fatigue U خسته کردن
fatigues U خسته کردن
fatigued U خسته کردن
to do up U خسته کردن
bore U خسته کردن
jade U خسته کردن
strain U خسته کردن
strains U خسته کردن
tires U خسته کردن
tire U خسته کردن
harasses U خسته کردن
harass U خسته کردن
fag U خسته کردن
overstrain U خسته کردن
fags U خسته کردن
tiring U خسته کردن
analyzing U جزئیات را مطالعه کردن
analyzes U جزئیات را مطالعه کردن
analyse U جزئیات را مطالعه کردن
analysed U جزئیات را مطالعه کردن
analysing U جزئیات را مطالعه کردن
analyzed U جزئیات را مطالعه کردن
analyses U جزئیات را مطالعه کردن
to overwork oneself U خود را خسته کردن
wear out U کاملا خسته کردن
to overstrain oneself U خود را خسته کردن
play out U خسته کردن ماهی
reconsidering U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsider U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsiders U مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered U مجددا درامری مطالعه کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to make a study of something U چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
exhaust U خسته کردن ازپای در اوردن
waste one's breath U زبان خود را خسته کردن
overwork U خسته کردن به هیجان اوردن
overworked U خسته کردن به هیجان اوردن
exhausts U خسته کردن ازپای در اوردن
overworking U خسته کردن به هیجان اوردن
overworks U خسته کردن به هیجان اوردن
waste one's words U زبان خود را خسته کردن
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to strain one's eyes U چشم خود رازیاد خسته کردن
wind U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
winds U خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
to overexert U خود را بیش از اندازه خسته کردن
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
conciliate U ارام کردن مطالعه کردن
conciliated U ارام کردن مطالعه کردن
studying U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
conciliates U ارام کردن مطالعه کردن
conciliating U ارام کردن مطالعه کردن
studies U تحصیل کردن مطالعه کردن
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
muchness U بسیاری
multitude U بسیاری
multeity U بسیاری
not a few U بسیاری
many U بسیاری
deepness U بسیاری ته
exuberance U بسیاری
profuseness U بسیاری
multiplicity U بسیاری
multitudes U بسیاری
plentifulness U بسیاری
widely U در بسیاری موارد
there are numbers who U بسیاری هستند که
many people U بسیاری از مردم
plenty U فراوانی بسیاری
manifoldness U چندتایی بسیاری
multiplicity of creeds U بسیاری کیش ها
many of them U بسیاری از انها
Many explanations were proffered. U توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
many d. of hunger U بسیاری از گرسنگی می میرند
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
spillages U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
spillage U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
study U مطالعه
reading U مطالعه
studies U مطالعه
readings U مطالعه
studying U مطالعه
extemporal U بی مطالعه
offhanded U بی مطالعه
perusal U مطالعه
off hand U بی مطالعه
extemporarily U بی مطالعه
offhandedly U بی مطالعه
etude U مطالعه
system study U مطالعه سیستم
studios U اطاق مطالعه
surveyed U مطالعه مجمل
at sight U بی مطالعه قبلی
motion study U مطالعه ی حرکت
studio U اطاق مطالعه
studied U از روی مطالعه
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
impromptu U بی مطالعه تصنیف
surveys U مطالعه مجمل
praxeology U مطالعه رفتارانسان
unstudied U مطالعه نشده
portable standard U چراغ مطالعه
lucubration U مطالعه سخت
study habits U عادتهای مطالعه
survey U مطالعه مجمل
ennuied U خسته
washed out U خسته
tires U خسته
outworn U خسته
whacked U خسته
tiring U خسته
aweary U خسته
washed-out U خسته
careworn <adj.> U دل خسته
jadish U خسته
footworn U خسته
wind broken U خسته
exhausted U خسته
played out U خسته
tire U خسته
tiredly U خسته
wearying U خسته
spent U خسته
weary U خسته
tired U خسته
jaded U خسته
wearied U خسته
blown U خسته
wearies U خسته
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
cella U [اتاق مطالعه ی راهبها]
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
geologic survey U مطالعه زمین شناسی
myrmecologyt U مطالعه علمی مورچگان
well read U اهل مطالعه و تحقیق
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
teleology U مطالعه حکمت غایی
self study U مطالعه پیش خود
thought out U سنجیده مطالعه شده
metallography U مطالعه الیاژهای فلزی
subjects U مبحث موضوع مطالعه
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
subjected U مبحث موضوع مطالعه
subject U مبحث موضوع مطالعه
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
thought-out U سنجیده مطالعه شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com