Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plowhead
U
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diptych
U
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
crankpin
U
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
gris gris
U
طلسم یا افسونی که اکثراتوسط سیاهان افریقااستعمال میشده است
heriot
U
مالیات یاحقی که پس از مرگ تیولدار به لرد یا امیرپرداخته میشده
scarlet letter
U
حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
gradus
U
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
thereunto
U
بدان
wherunto
U
که بدان
thereto
U
بدان
thereby
U
بدان وسیله
thereto attached
U
پسوسته بدان
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
according as
چنانکه بدان سان که
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it
U
هیچ شباهتی بدان ندارد
key-rings
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
paradoxically
U
بدان سان که باعقیده .....است
poetic justice
U
کامیابی خوبان و شکست بدان
key-ring
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
nose ring
U
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
it was beneath my notice
U
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
omnim gatherum
U
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it is not pervious to reasonov
U
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
he had no evidence to go upon
U
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting
U
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
hobbies
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby
U
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder
U
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
near side
U
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead
U
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
an accessible place
U
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian
U
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
string board
U
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production
U
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus
U
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
go cart
U
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives
U
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
Manx
U
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
peregrin falcon
U
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
anchored
U
متصل به
clung
U
متصل
contiguous
U
متصل
joint
U
متصل
on line
U
متصل
continuous
U
متصل
conjunct
U
متصل
connected
U
متصل
cartridge
U
بخش متصل
colligate
U
متصل کردن
off line
U
غیر متصل
attachments
U
نمائات متصل
applying
U
متصل کردن
apply
U
متصل کردن
basifixed
U
متصل در پایه
adjoined
U
متصل کردن
adjacent span
U
دهانه متصل
pan-
U
متصل کردن
joggling
U
متصل کردن
joggles
U
متصل کردن
joggled
U
متصل کردن
joggle
U
متصل کردن
pan
U
متصل کردن
adjoins
U
متصل کردن
adjoin
U
متصل کردن
coherently
U
بطور متصل
pans
U
متصل کردن
cartridges
U
بخش متصل
applies
U
متصل کردن
interlocking
U
متصل شدن
interlocked
U
متصل شدن
interlock
U
متصل شدن
link
U
متصل کردن
lacer
U
متصل کننده
ligature
U
دخشههای متصل
male connector
U
متصل کننده نر
joined
U
متصل کردن
syndetic
U
متصل شده
tie down
U
متصل کردن
joins
U
متصل کردن
tying
U
متصل کننده
join
U
متصل کردن
interlocks
U
متصل شدن
splicer
U
متصل کننده
connects
U
متصل کردن
connectedly
U
بطور متصل
adjacent span
U
دهانه متصل
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
connective
U
متصل کننده
connector
U
متصل کننده
coupler
U
متصل کننده
fixed shell
U
گلوله متصل
interurban
U
متصل بشهر ها
engagedness
U
متصل بهم
connect
U
متصل کردن
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
abuts
U
متصل بودن یاشدن
abutted
U
متصل بودن یاشدن
abut
U
متصل بودن یاشدن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
enjoins
U
بهم متصل کردن
pinned
U
متصل کردن به گیرافتادن
ballcocks
U
سیفون و ابزار متصل به آن
pin
U
متصل کردن به گیرافتادن
enjoin
U
بهم متصل کردن
ballcock
U
سیفون و ابزار متصل به آن
tie in
<idiom>
U
به چیزدیگری متصل کردن
pinning
U
متصل کردن به گیرافتادن
enjoined
U
بهم متصل کردن
connected load
U
بار خارجی متصل
chockablock
U
بهم متصل وپیوسته
catenate
U
پیوستن متصل کردن
connected passes pawns
U
پیادههای رونده متصل
shafting
U
میله بهم متصل
kirkyard
U
گورستان متصل بکلیسا
corbel-course
U
زیر سری متصل
adjoins
U
افزودن متصل شدن
adjoined
U
افزودن متصل شدن
adjoin
U
افزودن متصل شدن
united pawns
U
پیادههای متصل شطرنج
enjoining
U
بهم متصل کردن
connected load
U
بار متصل شده
spliced
U
باهم متصل کردن
splice
U
باهم متصل کردن
splices
U
باهم متصل کردن
splicing
U
باهم متصل کردن
parallelled
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallels
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallel
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
litmus
U
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
ligature
U
دو یاچند حرف متصل بهم
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
adjacent
U
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
interconnection
U
بخش ماده متصل به دو وسیله
catena
U
سریهای متصل شده concatenate
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
connection
U
اتصال یا چیزی که متصل میشود
bond
U
متصل کردن چسباندن اتصال
united pressed pawns
U
پیادههای رونده متصل شطرنج
to be connected
U
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
gang hook
U
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
concatenated data set
U
مجموعه داده ها متصل شده
untapped
<adj.>
U
متصل نشده
[در وسط مدار]
connexions
U
اتصال یا چیزی که متصل میشود
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
camshafts
U
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
stemson
U
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
vestry
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
dowel
U
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
forest
U
تعداد درختهای ساختار داده متصل
to plug
U
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
universal joint
U
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
camshaft
U
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
gang hook
U
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
forests
U
تعداد درختهای ساختار داده متصل
vestries
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
bat weight
U
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
destinations
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
OLE container object
U
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
blade butt
U
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
faceplate
U
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
drain
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drained
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
draining
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
destination
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
associated file
U
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
associated document
U
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interplane strut
U
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
ca
U
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
meshing
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
trailer camp
U
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
backplane
U
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
thoroughbrace
U
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
mesh
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com