Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To go after something.
U
پی چیزی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To pinch some thing .
U
چیزی را کش رفتن
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to go away
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to
U
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to serve as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something
U
به کار رفتن به عنوان چیزی
fiddled
U
ور رفتن به چیزی
to go up to somebody
[something]
U
به سمت کسی
[چیزی]
رفتن
to go towards
[British E]
/ toward
[American E]
somebody
U
به سمت کسی
[چیزی]
رفتن
to approach somebody
[something]
U
به سمت کسی
[چیزی]
رفتن
Other Matches
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
(a) case in point
<idiom>
U
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
phases
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
stuck on
<idiom>
U
دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
something like 00 rials
U
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
nim
U
کش رفتن
to d.deep in to
U
فر رفتن در
hedge
U
در رفتن
to do a guy
U
در رفتن
regressing
U
پس رفتن
meddle
U
ور رفتن
abstracting
U
کش رفتن
to do out of
U
کش رفتن
to boil over
U
سر رفتن
sink
U
ته رفتن
sinks
U
ته رفتن
to go back ward
U
پس رفتن
to fall short
U
کم رفتن
abstracts
U
کش رفتن
to peter out
U
پس رفتن
abstract
U
کش رفتن
to fall away
U
پس رفتن
to fall away
U
رفتن
meddled
U
ور رفتن
meddles
U
ور رفتن
snitched
U
کش رفتن
goes
U
رفتن
go
U
رفتن
departures
U
رفتن
departure
U
رفتن
swiping
U
کش رفتن
twiddles
U
ور رفتن
swiped
U
کش رفتن
twiddling
U
ور رفتن
twiddle
U
ور رفتن
snipping
U
کش رفتن
snipped
U
کش رفتن
snip
U
کش رفتن
hedged
U
در رفتن
hedges
U
در رفتن
swipe
U
کش رفتن
twiddled
U
ور رفتن
snook
U
کش رفتن
short-changes
U
کش رفتن
putter
U
ور رفتن
retract
U
تو رفتن
retracted
U
تو رفتن
retracting
U
تو رفتن
retracts
U
تو رفتن
to go backward
U
پس رفتن
niggles
U
ور رفتن
niggled
U
ور رفتن
niggle
U
ور رفتن
to get over
U
رفتن از
puttered
U
ور رفتن
puttering
U
ور رفتن
short-changed
U
کش رفتن
short-changing
U
کش رفتن
to hang back
U
پس رفتن
to go to the bottom
U
ته رفتن
recedes
U
پس رفتن
to go to mess
U
رفتن
pullback
U
پس رفتن
to go bang
U
در رفتن
short-change
U
کش رفتن
putters
U
ور رفتن
to get one's monkey up
U
از جا در رفتن
to get away
U
رفتن
pilfer
U
کش رفتن
regress
U
پس رفتن
crawls
U
رفتن
crawled
U
رفتن
to foot it
U
رفتن
crawl
U
رفتن
to fly off
U
در رفتن
retrograde
U
پس رفتن
regressed
U
پس رفتن
regresses
U
پس رفتن
admitting
U
رفتن
admits
U
رفتن
receding
U
پس رفتن
receded
U
پس رفتن
recede
U
پس رفتن
snitching
U
کش رفتن
snitches
U
کش رفتن
snitch
U
کش رفتن
pilfers
U
کش رفتن
pilfering
U
کش رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com