English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it lies before us U پیش روی ما واقع شده است پیش روی ما است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
westernmost U واقع در منتهی الیه غرب
untrue U خلاف واقع
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
mean U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
left-hand U واقع در سمت چپی
lie U واقع شدن
lied U واقع شدن
lies U واقع شدن
withers U قسمت واقع بین استخوانهای کتف
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
right-hand U واقع در دست راست
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
critical U واقع درمرحله انتقال
terminal U واقع در نوک پایان
terminals U واقع در نوک پایان
set U واقع شده
sets U واقع شده
setting up U واقع شده
flank U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanking U از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
post natal U واقع شونده پس از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
avail U دردسترس واقع شدن
head U دربالا واقع شدن
head U موضوع در راس چیزی واقع شدن
yonder U واقع درانجا
forego U پیش از چیزی واقع شدن
foregoes U پیش از چیزی واقع شدن
forgoes U پیش از چیزی واقع شدن
forgoing U پیش از چیزی واقع شدن
forgone U پیش از چیزی واقع شدن
forwent U پیش از چیزی واقع شدن
super U : پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
bedrock U سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
uptown U واقع در محلات شمال شهر
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
downstairs U واقع در طبقه زیر
ultramarine U واقع در انسوی دریا
intermediate U در میان واقع شونده
onshore U واقع در ساحل
stand U بودن واقع بودن
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
substantially U در واقع
situate U واقع در
situate U واقع شده درمحلی گذاردن
situates U واقع در
situates U واقع شده درمحلی گذاردن
situating U واقع در
situating U واقع شده درمحلی گذاردن
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
happen U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happened U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
happens U واقع شدن تصادفا برخوردکردن پیشامدکردن
take U پذیرفتن موثر واقع شدن
takes U پذیرفتن موثر واقع شدن
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
mediate U واقع درمیان غیر مستقیم
mediate U درمیان واقع شدن
mediated U واقع درمیان غیر مستقیم
mediated U درمیان واقع شدن
mediates U واقع درمیان غیر مستقیم
mediates U درمیان واقع شدن
mediating U واقع درمیان غیر مستقیم
mediating U درمیان واقع شدن
anathema U هرچیزی که مورد لعن واقع شود
initial U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
As it were U در واقع
postmortem U پس از واقع
bestead U واقع
situated or situate U واقع
in reality U در واقع
post mortem U پس از واقع
indeed U در واقع
realist U واقع بین
realist U واقع گرا
situated U واقع در جایگزین
initials U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
initialling U واقع در اغاز
postern U واقع درعقب
situated or situate U واقع شده
precordial U واقع در پیش دل
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
shipside U واقع در کنارکشتی
procephalic U واقع در جلو سر
realists U واقع گرا
trumped-up U خلاف واقع
intradermal U واقع در زیرپوست
centric U واقع درمرکز
intervascular U واقع در میان رگ ها
alpha lyrae U نسر واقع
axile U واقع درمحور
capsulate U واقع درکپسول
initiatory U واقع در اول
dereism U واقع گریزی
dichasial U واقع در دو طرف
hypodermal U واقع در زیرپوست
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
extreme position U واقع درمنتهاالیه
trumped up U خلاف واقع
intradermic U واقع در زیرپوست
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
intralogical U واقع در حدودمنطق
extraception U واقع نگری
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
transpontine U واقع در انسوی پل
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
subjacent U واقع در زیر
realists U واقع بین
sublunar U واقع در زیرقمر
superjacent U واقع درفوق
interscapular U واقع در میان دو کتف
hypogastric U واقع در زیر شکم
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermural U واقع در میان دیوارها
first world U واقع دراروپای غربی
prehepatic U واقع در جلو جگر
extern U فاهری واقع در خارج
haemal U واقع درسوی چپ سینه
intermundane U واقع در میان دو جهان
half way U واقع در نیمه راه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercililary U واقع در میان ابروها
interdigitate U واقع در میان انگشتان
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogeal U واقع در شکم خاک
interdental U واقع در میان دو دندان
interaxial U واقع در میان دو کوه
interdigital U واقع در میان انگشتان
interfacial U واقع در میان دورو
interjacent U در میان واقع شونده
interaxal U واقع در میان دو کوه
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
subocular U واقع درزیر چشم
pre ocular U واقع در جلو چشم
pragmatics U فعال واقع بین
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
postcardinal U واقع در پشت قلب
pantropical U واقع در مناطق حاره
superlunar U واقع دربالای ماه
superlunary U واقع بر بالای ماه
precostal U واقع در پیش دنده ها
premedial U واقع در نیمه قدامی
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublingual U واقع درزیر زبان
sublunary U واقع در زیر ماه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
premedian U واقع در نیمه قدامی
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
surfacer U جسم واقع در سطح
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
it never occurred again U دیگر واقع نشد
midmost U واقع در عین وسط
intratelluric U واقع در درون زمین
intracellular U واقع در درون سلول
intra uterine U واقع در درون زهدان
interurban U واقع در میان شهرها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interseptal U واقع در میان پره ها
laterad U واقع درخط افقی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
pantropic U واقع در مناطق حاره
nodal U واقع درنزدیک گره
moral realism U واقع نگری اخلاقی
midship U واقع درمیان کشتی
middlemost U واقع در عین وسط
mid most U واقع در عین وسط
ventral U واقع بر روی شکم
lobar U واقع در قسمتهای ریه
interseptal U واقع در میان جدارها
acceptableness U مقبول واقع شدن
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
cislunar U واقع درجو قمر
citied U واقع شده در شهر
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
above U مافوق واقع دربالا
lateral U واقع درخط افقی
pragmatic U فعال واقع بین
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
work U موثر واقع شدن
to come in useful U سودمند واقع شدن
interstellar U واقع در میان ستارگان
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
nocturnal U واقع شونده درشب
endocardial U واقع دردرون قلب
dextral U واقع درطرف راست
ectochondral U واقع در سطح غضروف
worked U موثر واقع شدن
posttraumatic U واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
preaxial U واقع در جلو محور بدن
postnasal U واقع در یا مربوط به عقب بینی
premaxillary U واقع در جلو ارواره زبرین
postorbital U واقع در پشت کاسه چشم
lee shore U واقع در سمت پناه دارکشتی
perigynous U واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
periosteal U واقع در اطراف ضریع استخوان
react U تحت تاثیر واقع شدن
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
preterminal U واقع شونده قبل از مرگ
receive attention U مورد توجه واقع شدن
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
to be put to it U در فشار یا تنگی واقع شدن
to come under U دردسته یاطبقهای واقع شدن
to incur a criticism U مورد انتقاد واقع شدن
transpacific U واقع درانسوی اقیانوس ارام
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
up the pole U گرفتار در تنگنا واقع شده
we camw in view of that house U د رچشم رس ان خانه واقع شدیم
retrolingual U واقع در پشت زبان پس زبانی
sex linked U واقع در کروموزم جنسی ارثی
sidehill U واقع در کنار تپه دامنه
subaerial U واقع در قسمت سطحی خاک
subaquatic U نیمه ابزی واقع در زیر اب
subscapular U واقع در زیر استخوان شانه
supra orbital U واقع دربالای کاسه چشم
extrinsic <adj.> U واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
underground U واقع در زیرزمین زیر زمین
exteriors U فاهری واقع در سطح خارجی
intramercurial U واقع در مدار تیر و عطارد
intramolecular U واقع در مولکولهای بدن یاماده
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
exterior U فاهری واقع در سطح خارجی
appose U مورد سوال واقع شدن
starboard U واقع در سمت راست کشتی
holt U بیشه واقع بر روی تپه
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
epicotyl U واقع بربالای برگ دانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com