Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forego
U
پیش از چیزی واقع شدن
foregoes
U
پیش از چیزی واقع شدن
forgoes
U
پیش از چیزی واقع شدن
forgoing
U
پیش از چیزی واقع شدن
forgone
U
پیش از چیزی واقع شدن
forwent
U
پیش از چیزی واقع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
head
U
موضوع در راس چیزی واقع شدن
super
U
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
situating
U
واقع در
substantially
U
در واقع
situated or situate
U
واقع
situate
U
واقع در
situates
U
واقع در
in reality
U
در واقع
postmortem
U
پس از واقع
indeed
U
در واقع
bestead
U
واقع
As it were
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
transpontine
U
واقع در انسوی پل
intradermal
U
واقع در زیرپوست
yonder
U
واقع درانجا
initial
U
واقع در اغاز
initialed
U
واقع در اغاز
lies
U
واقع شدن
osculant
U
واقع شونده
intradermic
U
واقع در زیرپوست
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
located inside
U
تو واقع شده
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
hinder
U
واقع درعقب
it lies on the east of
U
در خاور واقع
intramontane
U
واقع در کوهستان
objectivity
U
واقع بینی
vega
U
نسر واقع
vanward
U
واقع درجلو
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
hinders
U
واقع درعقب
postern
U
واقع درعقب
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
sincipital
U
واقع در جلوی سر
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
to come to pass
U
واقع شدن
situated or situate
U
واقع شده
vertical
U
واقع در نوک
onshore
U
واقع در ساحل
covenants
U
واقع شود
covenant
U
واقع شود
down to earth
U
واقع بین
down-to-earth
U
واقع بین
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
superjacent
U
واقع درفوق
setting up
U
واقع شده
sets
U
واقع شده
precordial
U
واقع در پیش دل
realism
U
واقع بینی
realism
U
واقع گرایی
realism
U
واقع گرائی
procephalic
U
واقع در جلو سر
shipside
U
واقع در کنارکشتی
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
occurs
U
واقع شدن
occurring
U
واقع شدن
occurred
U
واقع شدن
occur
U
واقع شدن
subjacent
U
واقع در زیر
set
U
واقع شده
sublunar
U
واقع در زیرقمر
realist
U
واقع بین
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
mean
U
واقع دروسط
untrue
U
خلاف واقع
lumbar
U
واقع در کمر
realistic
U
واقع بین
realistic
U
واقع گرایانه
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
meaner
U
واقع دروسط
realist
U
واقع گرا
realists
U
واقع بین
realists
U
واقع گرا
situated
U
واقع در جایگزین
situated
U
واقع شده در
haemal
U
واقع درسوی دل
initiatory
U
واقع در اول
meanest
U
واقع دروسط
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
centric
U
واقع درمرکز
dichasial
U
واقع در دو طرف
initialing
U
واقع در اغاز
initials
U
واقع در اغاز
trumped up
U
خلاف واقع
dereism
U
واقع گریزی
initialled
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
axile
U
واقع درمحور
alpha lyrae
U
نسر واقع
flight from reality
U
واقع گریزی
trumped-up
U
خلاف واقع
capsulate
U
واقع درکپسول
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
extraception
U
واقع نگری
lied
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
avail
U
دردسترس واقع شدن
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
dextral
U
واقع درطرف راست
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
sublingual
U
واقع درزیر زبان
half way
U
واقع در نیمه راه
lateral
U
واقع درخط افقی
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
subocular
U
واقع درزیر چشم
subsacral
U
واقع درزیراستخوان خاجی
southwest
U
واقع در جنوب غربی
citied
U
واقع شده در شهر
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
midship
U
واقع درمیان کشتی
midmost
U
واقع در عین وسط
middlemost
U
واقع در عین وسط
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
mid most
U
واقع در عین وسط
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
situated to the right
U
واقع دردست راست
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
cislunar
U
واقع درجو قمر
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
endocardial
U
واقع دردرون قلب
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
mediates
U
درمیان واقع شدن
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
to come in useful
U
سودمند واقع شدن
alpine
U
واقع در ارتفاع زیاد
mediating
U
درمیان واقع شدن
intermediate
U
در میان واقع شونده
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
downstairs
U
واقع در طبقه زیر
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
laterad
U
واقع درخط افقی
intratelluric
U
واقع در درون زمین
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
mediated
U
درمیان واقع شدن
mediate
U
درمیان واقع شدن
superlunar
U
واقع دربالای ماه
superlunary
U
واقع بر بالای ماه
above
U
مافوق واقع دربالا
mural
U
واقع برروی دیوار
supraclavicular
U
واقع دربالای ترقوه
surfacer
U
جسم واقع در سطح
murals
U
واقع برروی دیوار
work
U
موثر واقع شدن
worked
U
موثر واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com