Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
replaces
U
جایگزین کردن
replaced
U
جایگزین کردن
replace
U
جایگزین کردن
replacing
U
جایگزین کردن
sub
U
جایگزین کردن
subs
U
جایگزین کردن
substituted
U
قائم مقام جایگزین کردن
substituting
U
قائم مقام جایگزین کردن
substitute
U
قائم مقام جایگزین کردن
replacement cost
U
هزینه جایگزین کردن چیزی
substitution
U
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
degauss
U
پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید
instate
U
برقرار کردن منصوب نمودن
delineate
U
ترسیم نمودن معین کردن
glamorize
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizing
U
فریبا نمودن طلسم کردن
deposing
U
عزل نمودن خلع کردن
adjusts
U
تسویه نمودن مطابق کردن
glamorising
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises
U
فریبا نمودن طلسم کردن
immersing
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
delineating
U
ترسیم نمودن معین کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
glamorised
U
فریبا نمودن طلسم کردن
deposes
U
عزل نمودن خلع کردن
extrapolated
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolating
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolate
U
قیاس کردن استقراء نمودن
depose
U
عزل نمودن خلع کردن
adjusting
U
تسویه نمودن مطابق کردن
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
palpate
U
لمس کردن امتحان نمودن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
gains
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
postulating
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
To belittle oneself . To make oneself cheap.
U
خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
fractionate
U
تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
to think out
U
با فکر پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
converged
U
تقارت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
tout
U
خریدار پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
to win nny one's affections
U
محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
warm up
U
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com