Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inquiry
U
پرسش بازجویی
inquiries
U
پرسش بازجویی
inquest
U
بازجویی رسیدگی
inquests
U
بازجویی رسیدگی
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
cross examination
U
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
interrogate
U
بازجویی
interrogations
U
بازجویی
interrogating
U
بازجویی
inquirendo
U
بازجویی
interrogates
U
بازجویی
interrogated
U
بازجویی
cross question
U
بازجویی
interrogation
U
بازجویی
investigations
U
بازجویی
inquiries
U
بازجویی
investigation
U
بازجویی
inquiry
U
بازجویی
committee of inquiry
U
کمیسیون بازجویی
local enquiry
U
بازجویی محلی
examines
U
بازجویی کردن
examining
U
بازجویی کردن
cross examination
U
بازجویی همگانی
cross examine
U
بازجویی کردن
interrogation
U
بازپرسی بازجویی
enquired
U
بازجویی کردن از
interrogations
U
بازپرسی بازجویی
cross examiner
U
بازجویی کننده
examined
U
بازجویی کردن
inquisite
U
بازجویی کردن
investigating committee
U
کمیسیون بازجویی
to make enquiries into
U
بازجویی کردن در
inquire
U
بازجویی کردن از
interrogators
U
بازجویی کننده
inquiringly
U
ازراه بازجویی
inquired
U
بازجویی کردن از
to go into
U
بازجویی کردن
inquires
U
بازجویی کردن از
enquires
U
بازجویی کردن از
interrogator
U
بازجویی کننده
investigates
U
بازجویی کردن
examine
U
بازجویی کردن
quest
U
طلب بازجویی
investigating
U
بازجویی کردن
quests
U
طلب بازجویی
investigate
U
بازجویی کردن
investigated
U
بازجویی کردن
assays
U
چشیدن بازجویی کردن
assay
U
چشیدن بازجویی کردن
coroner's inquest
U
بازجویی در رگهای ناگهانی
crowner's quest
U
بازجویی درمرگهای ناگهانی
inquests
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest
U
بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter
U
مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
query
U
پرسش
querying
U
پرسش
queried
U
پرسش
test item
U
پرسش
items
U
پرسش
questioned
U
پرسش
question
U
پرسش
queries
U
پرسش
questions
U
پرسش
item
U
پرسش
poseurs
U
پرسش دشوار
poseur
U
پرسش دشوار
item difficulty
U
دشواری پرسش
item analysis
U
تحلیل پرسش
poser
U
پرسش دشوار
posers
U
پرسش دشوار
item selection
U
پرسش گزینی
questtioningly
U
پرسش کنل
questioningly
U
پرسش کنان
questions
U
تردید پرسش
leadingquestion
U
پرسش راهنما
questioned
U
تردید پرسش
questionary
U
پرسش نامه
question
U
تردید پرسش
item validity
U
اعتبار پرسش
cross-examining
U
پرسش کردن از
cross-examines
U
پرسش کردن از
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
catechise
U
از راه پرسش
point of interrogation
U
نشان پرسش
catechize
U
از راه پرسش
interogation mark
U
نشان پرسش
question marks
U
پرسش نشان
question mark
U
پرسش نشان
catechist
U
ازراه پرسش
debriefed
U
پرسش کردن
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
debrief
U
پرسش کردن
debriefs
U
پرسش کردن
floorer
U
پرسش سخت
cross-examination
U
پرسش و مقابله
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
interrogator
U
پرسش کننده
interrogators
U
پرسش کننده
cross-examine
U
پرسش کردن از
interrogatively
U
ازراه پرسش
cross-examined
U
پرسش کردن از
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
this very question
U
دقیقا همین پرسش
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
to p angone with questions
U
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to p any one with question
U
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
U
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
auditing
U
رسیدگی
investigations
U
رسیدگی
verification
U
رسیدگی
attentions
U
رسیدگی
controlment
U
رسیدگی
conizance
U
حق رسیدگی
attention
U
رسیدگی
cassation
U
رسیدگی
handling
U
رسیدگی
investigation
U
رسیدگی
considerations
U
رسیدگی
consideration
U
رسیدگی
audited
U
رسیدگی
audit
U
رسیدگی
serviced
U
رسیدگی به
service
رسیدگی به
inquiries
U
رسیدگی
ripeness
U
رسیدگی
examination
U
رسیدگی
puberty
U
رسیدگی
oyer
U
رسیدگی
probes
U
رسیدگی
probed
U
رسیدگی
probe
U
رسیدگی
matureness
U
رسیدگی
examinations
U
رسیدگی
inquiry
U
رسیدگی
audits
U
رسیدگی
adjustments
U
رسیدگی
adjustment
U
رسیدگی
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
image
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images
U
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
cassation
U
رسیدگی فرجامی
the investigation of accounts
U
رسیدگی بحساب
audit trail
U
اثر رسیدگی
to llok
U
رسیدگی کردن
to look in to
U
رسیدگی کردن
investigable
U
قابل رسیدگی
investigation in the supreme court
U
رسیدگی فرجامی
to go into
U
رسیدگی کردن
storekeeping
U
رسیدگی به انبار
look into
U
رسیدگی کردن
stock taking
U
رسیدگی به موجودی
to do for
U
رسیدگی کردن به
to see about
U
رسیدگی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com