Total search result: 201 (11 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
hidden U |
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
hidden U |
خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند |
 |
 |
depth quening U |
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی |
 |
 |
model geometric U |
نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل |
 |
 |
quadratic quotient search U |
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند |
 |
 |
vdt U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDUs U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
VDU U |
ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند |
 |
 |
orphaned U |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
 |
 |
orphans U |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
 |
 |
orphan U |
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود |
 |
 |
damaged in transit U |
صدمه دیده هنگام ترانزیت |
 |
 |
subroutine U |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
 |
 |
positive U |
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد |
 |
 |
infinity U |
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند. |
 |
 |
reads U |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
 |
 |
read U |
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است |
 |
 |
observer U |
مشاهده کننده |
 |
 |
observers U |
مشاهده کننده |
 |
 |
participant observer U |
مشاهده گر شرکت کننده |
 |
 |
dynamically U |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
 |
 |
dynamic U |
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن |
 |
 |
stop U |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
 |
 |
stopped U |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
 |
 |
stops U |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
 |
 |
store U |
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند |
 |
 |
stopping U |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
 |
 |
storing U |
حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند |
 |
 |
transparent U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
transparently U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
cache memory U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
cache U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
caches U |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
 |
 |
hyphens U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
hyphen U |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
 |
 |
quad U |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
 |
 |
quads U |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
 |
 |
stack U |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
stacked U |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
stacks U |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
 |
 |
sector U |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
 |
 |
sectors U |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
 |
 |
free form U |
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد |
 |
 |
observers U |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
 |
 |
observer U |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
 |
 |
doa U |
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند |
 |
 |
flags U |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
 |
 |
flag U |
ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است |
 |
 |
shift U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifts U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
shifted U |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
 |
 |
projecting U |
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر |
 |
 |
optical U |
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری |
 |
 |
saddle bag U |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
 |
 |
spooler U |
برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده |
 |
 |
oughtn't U |
نباید |
 |
 |
ought not U |
نباید |
 |
 |
PHIGS U |
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است |
 |
 |
sequential U |
داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند |
 |
 |
one must U |
نباید گفت |
 |
 |
overlay U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
traffic U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
trafficking U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
overlaying U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
overlays U |
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند |
 |
 |
traffics U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
trafficked U |
نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص |
 |
 |
activity U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
activities U |
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند |
 |
 |
One must let sleeping dogs lie. U |
دنبال شر نباید رفت |
 |
 |
routines U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routinely U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
routine U |
توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند |
 |
 |
batch processing U |
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند |
 |
 |
preemptive multitasking U |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
 |
 |
stacks U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stacked U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
stack U |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
 |
 |
his heart to grief U |
دل بکف غصه نباید سپرد |
 |
 |
You should not over – exert yourself. U |
نباید بخودتان فشار بیاورید |
 |
 |
end U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
ended U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
ends U |
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند |
 |
 |
detects U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detecting U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detected U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
detect U |
سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند |
 |
 |
One must not judge by appearances . U |
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد |
 |
 |
We should not have lost sight of the fact that ... U |
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که .. |
 |
 |
I musn't eat food containing ... |
من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم. |
 |
 |
forbid U |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
 |
 |
forbids U |
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود |
 |
 |
No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U |
به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد. |
 |
 |
Time lost cannot be won again. <idiom> U |
فرصت غنمیت است نباید از دست داد. |
 |
 |
throwing line U |
نیمدایرهای که پرتابگر نیزه نباید از ان تجاوز کند |
 |
 |
Something wI'll turn up . U |
خدا بزرگ است ( نباید ما یوس ونا امید شد ) |
 |
 |
This must not happen in future at any cost. U |
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید. |
 |
 |
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U |
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند. |
 |
 |
saturated colour U |
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند |
 |
 |
trimetrogon U |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
 |
 |
piezoelectric U |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
 |
 |
machiavelian U |
مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید |
 |
 |
one should not drop the pilot U |
شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند |
 |
 |
to shoot one's mouth off <idiom> U |
چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه] |
 |
 |
clear one's ears U |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
 |
 |
bubble sort U |
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند |
 |
 |
course line shot U |
مشاهده در خط |
 |
 |
observation U |
مشاهده |
 |
 |
observations U |
مشاهده |
 |
 |
seeing U |
مشاهده |
 |
 |
observantion U |
مشاهده |
 |
 |
row U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
rowed U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
rows U |
1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند |
 |
 |
faculty of observation U |
قوه مشاهده |
 |
 |
observational techniques U |
فنون مشاهده |
 |
 |
naturalistic observation U |
مشاهده طبیعی |
 |
 |
twing U |
مشاهده کردن |
 |
 |
observation error U |
خطای مشاهده |
 |
 |
perceived U |
مشاهده کردن |
 |
 |
sees U |
مشاهده کردن |
 |
 |
behold U |
مشاهده کردن |
 |
 |
observes U |
مشاهده کردن |
 |
 |
objective U |
قابل مشاهده |
 |
 |
observing U |
مشاهده کردن |
 |
 |
perceive U |
مشاهده کردن |
 |
 |
perceives U |
مشاهده کردن |
 |
 |
perceiving U |
مشاهده کردن |
 |
 |
objectives U |
قابل مشاهده |
 |
 |
perceptivity U |
قوه مشاهده |
 |
 |
beheld U |
مشاهده شده |
 |
 |
beheld U |
مشاهده کرده |
 |
 |
unseen U |
مشاهده نشده |
 |
 |
ovservation U |
قوه مشاهده |
 |
 |
observational U |
مبنی بر مشاهده |
 |
 |
beholding U |
مشاهده کردن |
 |
 |
observability U |
مشاهده پذیری |
 |
 |
animadversion U |
مراقبت مشاهده |
 |
 |
beholds U |
مشاهده کردن |
 |
 |
see U |
مشاهده کردن |
 |
 |
apperceive U |
مشاهده کردن |
 |
 |
observe U |
مشاهده کردن |
 |
 |
observed U |
مشاهده کردن |
 |
 |
perception of an object U |
مشاهده یا دیدن چیزی |
 |
 |
ovservation U |
مشاهده رصد کردن |
 |
 |
empirically U |
از روی مشاهده و تجربه |
 |
 |
perceivable U |
مشاهده کردنی دیدنی |
 |
 |
indiscernibly U |
بطور غیرقابل مشاهده |
 |
 |
perceptiveness U |
بینایی قوه مشاهده |
 |
 |
observed score U |
نمره مشاهده شده |
 |
 |
observed frequency U |
بسامد مشاهده شده |
 |
 |
participant observation U |
مشاهده توام با مشارکت |
 |
 |
observable quantity U |
کمیت مشاهده پذیر |
 |
 |
histories U |
صفحاتی که مشاهده شده |
 |
 |
observational error U |
خطای مشاهده [ریاضی] |
 |
 |
a posteriori U |
مبنی بر تجربه و مشاهده |
 |
 |
spot U |
مشاهده کردن گلوله ها |
 |
 |
sight the anchor U |
مشاهده کردن لنگر |
 |
 |
perception U |
مشاهده قوه ادراک |
 |
 |
imperceptibly U |
بطور غیرقابل مشاهده |
 |
 |
perceptions U |
مشاهده قوه ادراک |
 |
 |
imperceptible U |
غیر قابل مشاهده |
 |
 |
history U |
صفحاتی که مشاهده شده |
 |
 |
spots U |
مشاهده کردن گلوله ها |
 |
 |
identify U |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
 |
 |
identified U |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
 |
 |
identifies U |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
 |
 |
reviews U |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
 |
 |
identifying U |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
 |
 |
imperceptibility U |
غیر قابل مشاهده بودن |
 |
 |
review U |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
 |
 |
reviewing U |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
 |
 |
reviewed U |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
 |
 |
corrector U |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
 |
 |
see for oneself U |
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن |
 |
 |
eying U |
دیده |
 |
 |
eye U |
دیده |
 |
 |
eyes U |
دیده |
 |
 |
eyeing U |
دیده |
 |
 |
eye water U |
اب دیده |
 |
 |
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U |
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت. |
 |
 |
confucion symbols U |
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود |
 |
 |
privileged communication U |
مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود |
 |
 |
observer U |
دیده بان |
 |
 |
sightless U |
دیده نشده |
 |
 |
scout U |
دیده وری |
 |
 |
observers U |
دیده بان |
 |
 |
feeders U |
دیده بان |
 |
 |
vedette U |
دیده ورسوار |
 |
 |
worldly wise U |
جهان دیده |
 |
 |
hardened steel U |
فولاد اب دیده |
 |
 |
in sight U |
دیده شدنی |
 |
 |
scout car U |
خودرو دیده ور |
 |
 |
feeder U |
دیده بان |
 |
 |
light struck U |
نور دیده |
 |
 |
feeler U |
دیده بان |
 |
 |
feelers U |
دیده بان |
 |
 |
imperceptible U |
دیده نشدنی |
 |
 |
eyeless U |
بی بصیرت بی دیده |
 |
 |
monitoring U |
دیده بانی |
 |
 |
damaged U |
خسارت دیده |
 |