English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
floater U پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barge U تخته بزرگ موج سواری
barged U تخته بزرگ موج سواری
barges U تخته بزرگ موج سواری
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun U سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
surfboards U تخته موج سواری
surfboard U تخته موج سواری
hotdogging board U تخته کوتاه موج سواری
body surf U موج سواری بدون تخته
windsurfer U تخته موج سواری با بادبان
malibu U تخته فایبرگلاس موج سواری
windsurfers U تخته موج سواری با بادبان
windsurfing U موج سواری با تخته و بادبان
stick U تخته موج سواری شلاق
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
catch a rail U برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
cheat U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
cheats U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated U سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
pillows U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillow U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
decompress U ارام ارام بالا امدن با مکثهای موقت
quasi smooth flow U جریان نیمه ارام یا شبه ارام
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
plywood U تخته لایی تخته چند لا
planking U تخته پوشی تخته بندی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
plank U تخته تخته کردن
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
rides U سواری
driving U سواری
Woman sitting on the man U کیر سواری
riding U سواری
ride U سواری
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
surf U موج سواری
autos U ماشین سواری
saddle U سواری کردن
saddles U سواری کردن
manege U اسب سواری
jockeying U اسب سواری
passenger car trailer U تریلرخودروی سواری
hackney U اسب سواری
saddled U سواری کردن
hacking jackets U کت اسب سواری
motorcar U خودرو سواری
auto U ماشین سواری
passenger car U اتومبیل سواری
top boot U چکمه سواری
surf riding U موج سواری
jumble U سواری کردن
jumbles U سواری کردن
roadster U اسب سواری
roadsters U اسب سواری
jumbling U سواری کردن
to take a drive U سواری کردن
hacking jacket U کت اسب سواری
saddler U اسب سواری
equitation U هنراسب سواری
amaxophobia U سواری هراسی
jumbled U سواری کردن
troopers U اسب سواری
trooper U اسب سواری
saddle horse U اسب سواری
to take a ride U سواری کردن
surfriding U موج سواری
cycling U دوچرخه سواری
surfing U موج سواری
skim boarding U موج سواری
horsemanship U اسب سواری
nag U اسب کوچک سواری
sailable U قابل سواری دردریا
habits U لباس سواری زنانه
habit U لباس سواری زنانه
to go by bicycle U دوچرخه سواری کردن
motor road U جاده موتور سواری
surfmanship U مهارت در موج سواری
riding habits U جامه سواری زنانه
riding habit U جامه سواری زنانه
velodrome U پیست دوچرخه سواری
manege U اموزشگاه اسب سواری
bicycle path U مسیر دوچرخه سواری
outride U در سواری پیش افتادن از
to give somebody a lift U به کسی سواری دادن
nagged U اسب کوچک سواری
nags U اسب کوچک سواری
to ride a bicycle U دوچرخه سواری کردن
to learn to ride U سواری یاد گرفتن
trooper U اسب سواری نظامی
equestrian U مربوط به اسب سواری
drives U رانش سواری دوندگی
drives U سواری کردن کوبیدن
bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycles U دوچرخه سواری کردن
cavalcade U سواری گردش سواره
drive U رانش سواری دوندگی
cavalcades U سواری گردش سواره
drive U سواری کردن کوبیدن
troopers U اسب سواری نظامی
harness horse U اسب سواری یا بارکش
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
jodhpur U شلوار چسبان سواری
hacking U اسب سواری تفریحی
to give somebody a ride U به کسی سواری دادن
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
to get a lift from somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
charreada U سواری مکزیکی اسب وحشی
eventing U انواع مسابقه اسب سواری
lift U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a ride with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
equitation U هنر سواری و مهار اسب
ride [American E] U سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
to get a lift with somebody U سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
wake surfing U موج سواری بدنبال قایق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com