Total search result: 201 (6 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
duopoly U |
وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
sales force U |
فروشندگان |
 |
 |
literal U |
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند |
 |
 |
vendor rating U |
طبقه بندی فروشندگان |
 |
 |
collusion U |
توافق میان فروشندگان یک کالا |
 |
 |
sourcing of suppliers U |
یافتن اسامی و مشخصات فروشندگان |
 |
 |
vendor rating U |
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها |
 |
 |
competition U |
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست |
 |
 |
competitions U |
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست |
 |
 |
loss leader U |
کالایی که با قیمت پایین |
 |
 |
cartel U |
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار |
 |
 |
cartels U |
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار |
 |
 |
fast moving stock U |
کالایی که به سرعت فروخته میشود |
 |
 |
to mark down an article U |
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن |
 |
 |
loss leader U |
کالایی که با ضرر فروخته میشود |
 |
 |
to launch a product with much fanfare U |
کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن |
 |
 |
public good U |
کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد |
 |
 |
leading articles U |
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند |
 |
 |
leading article U |
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند |
 |
 |
coloury U |
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است |
 |
 |
lagan U |
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد |
 |
 |
flotsam and jetsam U |
کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است |
 |
 |
jetsam U |
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند |
 |
 |
dutiable goods U |
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد |
 |
 |
jetsam U |
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند |
 |
 |
over production U |
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست |
 |
 |
prohibitive price U |
بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند |
 |
 |
transit duty U |
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت |
 |
 |
short lot U |
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود |
 |
 |
difference U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
 |
 |
differences U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
 |
 |
EXOR U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
 |
 |
exjunction U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
 |
 |
prizes U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prizing U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prize U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
prized U |
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود |
 |
 |
exclusive U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
 |
 |
cartels U |
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند |
 |
 |
cartel U |
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند |
 |
 |
dispersion U |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
 |
 |
symmetric difference U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
 |
 |
NAND function U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
 |
 |
share U |
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ |
 |
 |
shared U |
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ |
 |
 |
shares U |
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ |
 |
 |
except U |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
 |
 |
equality U |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
 |
 |
brand loyalty U |
وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول |
 |
 |
loss leader U |
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد |
 |
 |
rollover U |
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند |
 |
 |
derived demand U |
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود . |
 |
 |
impact shipment U |
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد |
 |
 |
some time U |
یک وقتی |
 |
 |
synchronism U |
هم وقتی |
 |
 |
ever since U |
از وقتی که |
 |
 |
somewhen U |
در یک وقتی |
 |
 |
until U |
وقتی که |
 |
 |
some time or other U |
یک وقتی |
 |
 |
until U |
تا وقتی که |
 |
 |
there is a time for everything U |
هرکاری وقتی |
 |
 |
since U |
از وقتی که چون که |
 |
 |
by comparison U |
وقتی مقایسه می شوند |
 |
 |
There is no time left . U |
دیگر وقتی نمانده |
 |
 |
it never rains but it pours U |
وقتی که می ایدپشت سر هم می اید |
 |
 |
At that point [stage] , ... U |
وقتی که موقعش رسید... |
 |
 |
on request U |
وقتی که درخواست بشود |
 |
 |
do not go in an u. hour U |
وقتی که ساعت بداست نروید |
 |
 |
i shudder to think U |
میلرزم وقتی بفکر می افتم |
 |
 |
associated file U |
وقتی فایل را انتخاب می کنید |
 |
 |
lapped U |
زانوی کسی وقتی که می نشینند |
 |
 |
associated document U |
وقتی فایل را انتخاب می کنید |
 |
 |
it wasdone in no time U |
اینکار چندان وقتی نبرد |
 |
 |
lap U |
زانوی کسی وقتی که می نشینند |
 |
 |
When the dust settles. U |
وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد |
 |
 |
complete substitution U |
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد |
 |
 |
if [when] it comes to the crunch <idiom> U |
وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح] |
 |
 |
It was only when she rang up [called] that I realized it. U |
تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم. |
 |
 |
token U |
یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند] |
 |
 |
elasticity of factor substitution U |
وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند . |
 |
 |
demanded U |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
 |
 |
demands U |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
 |
 |
if [when] it comes to the crunch <idiom> U |
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح] |
 |
 |
paper fed U |
که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود |
 |
 |
When the shit hits the fan. <idiom> U |
وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ] |
 |
 |
Please face me when I'm talking to you. U |
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن. |
 |
 |
truce U |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
 |
 |
pitch U |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
 |
 |
truces U |
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود |
 |
 |
pitches U |
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند. |
 |
 |
souvenir U |
یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد] |
 |
 |
demand U |
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد |
 |
 |
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U |
وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند. |
 |
 |
to blow hot and cold U |
وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن |
 |
 |
false U |
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد |
 |
 |
It makes me sick just thinking about it! U |
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم! |
 |
 |
anti- U |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی |
 |
 |
in a pinch <idiom> U |
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست |
 |
 |
time U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
packages U |
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند |
 |
 |
packaged U |
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند |
 |
 |
package U |
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند |
 |
 |
clearest U |
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است |
 |
 |
switches U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
switched U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
switch U |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
 |
 |
timed U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
backgrounds U |
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است |
 |
 |
peach and straddle U |
وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم |
 |
 |
clears U |
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است |
 |
 |
Thank goodness! U |
خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید] |
 |
 |
load line U |
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد |
 |
 |
stable U |
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود |
 |
 |
stables U |
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود |
 |
 |
background U |
چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است |
 |
 |
Thank God! U |
خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید] |
 |
 |
packs U |
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند |
 |
 |
pack U |
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند |
 |
 |
clearer U |
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است |
 |
 |
times U |
1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند |
 |
 |
fault U |
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد |
 |
 |
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U |
من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی] |
 |
 |
He was utterly devastated when his wife left him. U |
وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد. |
 |
 |
clear U |
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است |
 |
 |
demands U |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
 |
 |
demanded U |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
 |
 |
demand U |
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن |
 |
 |
up time U |
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد. |
 |
 |
good riddance <idiom> U |
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی |
 |
 |
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U |
من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی] |
 |
 |
speech U |
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود |
 |
 |
faults U |
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد |
 |
 |
faulted U |
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد |
 |
 |
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U |
من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی] |
 |
 |
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U |
من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی] |
 |
 |
speeches U |
که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود |
 |
 |
circular U |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
 |
 |
for next loop U |
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند |
 |
 |
joint denial U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد |
 |
 |
key |
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند |
 |
 |
inflationary gap U |
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده |
 |
 |
circulars U |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |
 |
 |
NOR function = U |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند |
 |
 |
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U |
هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم. |
 |
 |
permanent U |
حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند |
 |
 |
action U |
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد |
 |
 |
opens U |
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است |
 |
 |
opened U |
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است |
 |
 |
open U |
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است |
 |
 |
actions U |
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد |
 |
 |
equivalence U |
تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند |
 |
 |
case U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
delayed penalty U |
چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود |
 |
 |
cases U |
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند |
 |
 |
interrupt U |
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند. |
 |
 |
interrupting U |
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند. |
 |
 |
interrupts U |
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند. |
 |
 |
scroll U |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
 |
 |
scrolls U |
برداری که وقتی انتخاب شود محتوای پنجره را بالا یا پایین یا به اطراف می برد |
 |
 |
form U |
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند |
 |
 |
formed U |
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند |
 |
 |
forms U |
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند |
 |
 |
notepad U |
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است |
 |
 |
overscan U |
از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند |
 |
 |
notepads U |
بخشی از صفحه نمایش برای ذخیره اطلاعات حتی وقتی ترمینال قط ع است |
 |
 |
halt U |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
 |
 |
permanent U |
رسانه ذخیره سازی که حتی وقتی برق قط ع باشد داده را برمی گرداند |
 |
 |
halts U |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
 |
 |
halted U |
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود |
 |
 |
non volatile U |
رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود |
 |
 |
NOT function U |
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود |
 |
 |
When we get this project off the ground we can relax. U |
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است. |
 |
 |
repetitive strain injury U |
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند |
 |
 |
repetitive stress injury U |
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند |
 |
 |
pipelines U |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
 |
 |
pipeline U |
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت |
 |
 |
plugs U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
 |
 |
pre- U |
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند |
 |
 |
plugging U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
 |
 |
plug U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
 |
 |
auto U |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد |
 |
 |
autos U |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد |
 |
 |
buffer U |
استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود |
 |
 |
pre U |
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند |
 |
 |
quiescent U |
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد |
 |
 |
cases U |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
 |
 |
logs U |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
 |
 |
logic U |
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند |
 |
 |
hermaphroditus U |
پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد |
 |
 |
case U |
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد |
 |
 |
log U |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
 |
 |
AUTOEXEC.BAT U |
فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند |
 |
 |
righting U |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
 |
 |
musical chairs U |
نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است |
 |
 |
right U |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
 |
 |
righted U |
منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید |
 |
 |
safety valve U |
پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند |
 |
 |
search U |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
 |
 |
searched U |
نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد |
 |
 |
stack U |
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه |
 |
 |
stacked U |
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه |
 |