English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
identification division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
procedure division U یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
lyddite U ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
nickel silver U الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
phantoplex telegraphy U تلگراف چهار سیمی مرکب
tetrafluoride U فلورید مرکب از چهار اتم فلورین
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
compartmental U قسمت قسمت
in sections U قسمت قسمت
component U قسمت
components U قسمت
in part U در یک قسمت
arm U قسمت
compartments U قسمت
compartment U قسمت
Corp U قسمت
units U قسمت
cross section of a gravity dam U قسمت
internode U قسمت
portions U قسمت
unit U قسمت
partition U قسمت
partitions U قسمت
portion U قسمت
canto U قسمت
cantos U قسمت
agency U قسمت
percentage U قسمت
percentages U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
feck U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
sect U قسمت
agencies U قسمت
head stall U قسمت سر
ratio U قسمت
batches U قسمت
batch U قسمت
snick U قسمت
grist U قسمت
ratios U قسمت
rasher U قسمت
rashers U قسمت
dole U قسمت
sects U قسمت
section U قسمت
party U قسمت
instalment U قسمت
divisions U قسمت
installments U قسمت
pieces U قسمت
division U قسمت
piece U قسمت
instalments U قسمت
detachment U قسمت
detachments U قسمت
plank U قسمت
caboodle U قسمت
part U قسمت
kismet U قسمت
sections U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
segment U قسمت
segments U قسمت
departments U قسمت
data division U قسمت
department U قسمت
moiety U قسمت مساوی
masses U قسمت عمده
northward U قسمت شمالی
massing U قسمت عمده
beginning U قسمت اول
sales department U قسمت فروش
beginnings U قسمت اول
men's apartments U قسمت مردانه
middle part U قسمت میانی
bulk U قسمت بزرگ
bulk U قسمت عمده
installation type U نوع قسمت
intelligence service U قسمت اطلاعات
service department U قسمت خدمات
millesimal U یک هزارمین قسمت
mass U قسمت عمده
intercommand U بین قسمت
palmation U قسمت پنجهای
headquarters detachment U قسمت ارکان
straightest U قسمت مستقیم
interservice U داخل قسمت
operating agency U قسمت اجرایی
flat U قسمت پهن
flattest U قسمت پهن
section U بخش قسمت
staddle U قسمت تحتانی
hauling part U قسمت متحرک
head piece U قسمت بالا
straighter U قسمت مستقیم
headquarters detachment U قسمت قرارگاه
signal corps U قسمت مخابرات
midst U قسمت وسط
overflow section U قسمت سر ریز سد
sections U بخش قسمت
northwards U قسمت شمالی
titbits U قسمت لذیذغذا
titbit U قسمت لذیذغذا
straight U قسمت مستقیم
pouf U قسمت پف کردن
hauling part U قسمت کشنده
personnel section U قسمت پرسنلی
quadrant U یک قسمت از چهاربخش
quotient U خارج قسمت
insides U قسمت داخلی
legs U بخش قسمت
initialing U اولین قسمت
initialed U اولین قسمت
quaternion U قسمت چهارگانه
broad U قسمت پهن
broader U قسمت پهن
forehands U قسمت ممتاز
initialled U اولین قسمت
initials U اولین قسمت
key facility U قسمت مهم
leg U بخش قسمت
initialling U اولین قسمت
quotients U خارج قسمت
linear portion U قسمت خطی
purchasing office U قسمت خرید
broadest U قسمت پهن
channels U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
channeling U قسمت عمیق اب
channeled U قسمت عمیق اب
channel U قسمت عمیق اب
hypoderm U قسمت زیرجلد
retraining command U قسمت ندامتگاه
running part U قسمت رونده
naval establishment U قسمت دریایی
sale department U قسمت فروش
medical department U قسمت بهداری
seen U قسمت سوم see
installation property U اموال قسمت
forehand U قسمت ممتاز
proportion U سهم قسمت
purchasing department U قسمت خرید
rear party U قسمت عقبه
proportions U سهم قسمت
hilted U قسمت عقبی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com