Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
U
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
morpheme
U
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
U
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
water softeners
U
اب تصفیه کن
expurgation
U
تصفیه
depuration
U
تصفیه
settlements
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
fining
U
تصفیه
settlement
U
تصفیه
purgation
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
water purification
U
تصفیه اب
adjustments
U
تصفیه
adjustment
U
تصفیه
administration
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
water softener
U
اب تصفیه کن
arrangement
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
rectification
U
تصفیه
overrefinement
U
تصفیه بسیار
order of discharge
U
حکم تصفیه
receiver
U
مدیر تصفیه
official liquidator
U
مدیر تصفیه
receivers
U
مدیر تصفیه
settlements
U
تصفیه پرداخت
refineries
U
تصفیه خانه
refinery
U
تصفیه خانه
settlement
U
تصفیه پرداخت
to set at rest
U
تصفیه کردن
administratrix
U
مدیره تصفیه
calcining method
U
روش تصفیه
discharges
U
مفاصا تصفیه
discharge
U
مفاصا تصفیه
average adjustment
U
تصفیه خسارت
break up price
U
بهای تصفیه
calcining klin
U
بوته تصفیه
filter
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه کردن
to pay out
U
تصفیه کردن
refined
U
تصفیه شده
purified
U
تصفیه شده
sublimate
U
تصفیه کردن
sublimated
U
تصفیه کردن
to a upon
U
تصفیه کردن
sublimating
U
تصفیه کردن
sublimates
U
تصفیه کردن
to pay off
U
تصفیه کردن
filters
U
تصفیه کردن
catharsis
U
تصفیه تطهیر
purification
U
شستشو تصفیه
rarify
U
تصفیه کردن
accommodate
U
تصفیه کردن
administrators
U
مدیر تصفیه
administrator
U
مدیر تصفیه
accommodated
U
تصفیه کردن
accommodates
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
reconciles
U
تصفیه کردن
reconciling
U
تصفیه کردن
primary treatment
U
تصفیه نخستین
unsettled
U
تصفیه نشده
rarefy
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه کردن
purificator
U
تصفیه کننده
puriform
U
تصفیه کردن
try
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه شدن
refines
U
تصفیه کردن
refine
U
تصفیه شدن
refine
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه شدن
clarify
U
تصفیه شدن
clarify
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه شدن
rectified
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
liquidators
U
مدیر تصفیه
official receiver
U
مدیر تصفیه
smeet
U
تصفیه کردن
administer
U
تصفیه کردن
administered
U
تصفیه کردن
administering
U
تصفیه کردن
secondary treatment
U
تصفیه دومین
rectify
U
تصفیه کردن
refinef copper
U
مس تصفیه شده
outstanding
U
تصفیه نشده
outstandingly
U
تصفیه نشده
trustees
U
مدیر تصفیه
trustee
U
مدیر تصفیه
tries
U
تصفیه کردن
adjust
تصفیه نمودن
liquidator
U
مدیر تصفیه
administers
U
تصفیه کردن
calcine
U
تصفیه کردن
gold parting
U
تصفیه طلا
accords
U
تصفیه کردن
compounded
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
accorded
U
تصفیه کردن
zone purification
U
تصفیه منطقهای
expurgator
U
تصفیه کننده
liquidation
U
تصفیه شرکت
compound
U
تصفیه کردن
expurgatory
U
تصفیه کننده
filtration
U
تصفیه پالایش
depuratory
U
تصفیه کننده
depurative
U
تصفیه کننده
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
gas cleaning
U
تصفیه گاز
compounds
U
تصفیه کردن
depurator
U
تصفیه کننده
depurate
U
تصفیه کردن
gold refining
U
تصفیه طلا
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
chastening
U
تصفیه وتزکیه کردن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
clarified
U
ناب تصفیه شده
chastens
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
cathartic
U
تصفیه کننده روانپاکساز
filtering
U
صاف کنندگی تصفیه
raffinate
U
ماده تصفیه شده
realization
[American E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
liquidation
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
refined asphalt
U
قیر تصفیه شده
muscovado
U
قند تصفیه نشده
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
realisation
[British E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
refines
U
تصفیه کردن پالودن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
furnace refining
U
تصفیه و پالایش کوره
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
purificative
U
تصفیه کننده تصفیهای
settle
U
تصفیه حساب کردن
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
settles
U
تصفیه حساب کردن
purifying
U
تصفیه کردن پالودن
refined iron
U
اهن تصفیه شده
calcined lime
U
اهک تصفیه شده
refined spelter
U
روی تصفیه شده
refined lead
U
سرب تصفیه شده
clarificant
U
ماده تصفیه کننده
check out
U
تصفیه حساب کردن
purofier
U
اسباب تصفیه گاز
filtrate
U
مایع تصفیه شده
purifies
U
تصفیه کردن پالودن
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
purify
U
تصفیه کردن پالودن
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
refine
U
تصفیه کردن پالودن
refined oil
U
نفت تصفیه شده
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
waste water purification plant
U
تصفیه خانه فاضلاب
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
accommodated
U
وفق دادن تصفیه کردن
filtrable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
we squared for our meal
U
حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
accommodates
U
وفق دادن تصفیه کردن
filterable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
accommodate
U
وفق دادن تصفیه کردن
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
age harden
U
تصفیه کردن عمل اوردن
puritaism
U
سخت گیری در تصفیه مذهب
to pay up
U
حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelt
U
تصفیه کردن گداخته شدن
smelted
U
تصفیه کردن گداخته شدن
calcined ore
U
سنگ معدن تصفیه شده
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelts
U
تصفیه کردن گداخته شدن
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
catharsis
U
تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
scrubber
U
دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
settling days
U
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...