English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dismissive U وابسته به مرخص سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
associations U وابستگی وابسته سازی
argument association U وابسته سازی نشانوند
incubative U وابسته بجوجه سازی
association U وابستگی وابسته سازی
keramic Šetc U وابسته به سفال سازی
ceramic U وابسته به سفال سازی سفالینی
ich nographic U وابسته به طراحی و زمینه سازی
hymnologic U وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
ichnographic U وابسته به طراحی یازمینه سازی طرحی
improvisatory U وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
optometric U وابسته به میزان دید و عینک سازی
improvisatorial U وابسته به بدیهه گویی یابدیهه سازی
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
dismass U مرخص
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
dismiss U مرخص کردن
assoil U مرخص کردن
dismissing U مرخص کردن
dismisses U مرخص کردن
discharges U مرخص کردن
dismass U بدو مرخص
dimissory U مرخص کننده
send U مرخص کردن
sending U مرخص کردن
sends U مرخص کردن
let go U مرخص کردن
released U مرخص کردن
May I take my leave ? May I be excused ? U مرخص می فرمایید ؟
releases U مرخص کردن
release U مرخص کردن
discharge U مرخص کردن
close station U خدمه بدو مرخص
to dismiss [American E] U مرخص کردن [ارتش]
relieve U مرخص کردن نگهبانها
relieves U مرخص کردن نگهبانها
close station U افراد بدو مرخص
discharge U مرخص کردن پس دادن
to fall out U مرخص کردن [ارتش]
relieving U مرخص کردن نگهبانها
dismissal of the armey U مرخص کردن از ارتش
discharges U مرخص کردن پس دادن
the boys were excused U شاگردان مرخص شدند
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
licences U پروانه دادن مرخص کردن
furlough U مرخصی دادن به مرخص کردن
licenses U پروانه دادن مرخص کردن
licence U پروانه دادن مرخص کردن
license U پروانه دادن مرخص کردن
licensing U پروانه دادن مرخص کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Consider yourself dismissed. U حساب کنید که شما مرخص شده اید.
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
dismissing U مرخص کردن معاف کردن
dismiss U مرخص کردن معاف کردن
dismisses U مرخص کردن معاف کردن
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
electronic U کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo U فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane U وابسته
pertianing U وابسته
monitorial U وابسته به
levitical U وابسته به
subordinate U وابسته
contingent U وابسته
subordinating U وابسته
israelitish U وابسته به
contingents U وابسته
attached U وابسته
attache U وابسته
hanger on U وابسته
subordinated U وابسته
cantabrigian U وابسته به
correspondents U وابسته
belonging U وابسته ها
subordinates U وابسته
dependent U وابسته
appurtenant U وابسته
of kin U وابسته
federate U وابسته
affiliate U وابسته
tuitionary U وابسته به
affiliated U وابسته
affiliates U وابسته
affiliating U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
elysian U وابسته به
interdependent U وابسته
aquatic U وابسته به اب
riverrine U وابسته به
related U وابسته
federating U وابسته
syncop U وابسته به غش
federated U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
federates U وابسته
diphtheric U وابسته به
messianic U وابسته به
relative U وابسته
thereof U وابسته به ان
sexual organs U وابسته به
pertinent U وابسته
dependant U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
attributable U وابسته به
wedded U وابسته
dependants U وابسته
cephalic U وابسته به سر
febile U وابسته به تب
congenerous U وابسته
attendants U وابسته
attendant U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
pertaining U وابسته
elfin U وابسته به جن
carpal U وابسته به مچ
correspondent U وابسته
comprador U وابسته
commissarial U وابسته به
akin U وابسته
adjectives U وابسته
adjective U وابسته
relevant U وابسته
individualises U تک سازی
compaction U تو پر سازی
individualised U تک سازی
individualising U تک سازی
individuation U تک سازی
local anasthesia U سر سازی
individualization U تک سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com