Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diplomatic corps
U
هیات نمایندگان سیاسی
diplomatic body
U
هیات نمایندگان سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
diplomatic bady
U
هیات سیاسی نمایندگان
Other Matches
delegations
U
هیات نمایندگان
deputation
U
هیات نمایندگان
deputations
U
هیات نمایندگان
delegation
U
هیات نمایندگان
envoyship
U
نمایندگان سیاسی
corps diplomatique
U
هئیت نمایندگان سیاسی
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
chamber of deputies
U
مجلس نمایندگان
House of Representatives
U
مجلس نمایندگان
press gallery
U
لژ نمایندگان مطبوعات
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
franchisede i'hotel
U
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
caucuses
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucus
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
straight ticket
U
اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
right
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
private member's bill
U
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private members' bills
U
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bills
U
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
righted
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righting
U
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
board
U
هیات
missions
U
هیات
boarded
U
هیات
mission
U
هیات
party
U
هیات
councils
U
هیات
bodies
U
هیات
body
U
هیات
corps
U
هیات
council
U
هیات
board of directors
U
هیات مدیره
juries
U
هیات منصفه
juries
U
هیات داوران
selection board
U
هیات گزینش
executive commission
U
هیات مجریه
executive commission
U
هیات رئیسه
board of directors
U
هیات نظار
governing body
U
هیات حاکمه
managing committee
U
هیات مدیره
managing commission
U
هیات مدیره
legislative assembly
U
هیات مقننه
legislatures
U
هیات مقننه
legislature
U
هیات مقننه
executive committee
U
هیات رئیسه
board of conciliation
U
هیات مصالحه
managing committee
U
هیات رئیسه
fact finding body
U
هیات تحقیق
executive committee
U
هیات اجرایی
governing bodies
U
هیات حاکمه
consular corps
U
هیات کنسولی
board of trustee
U
هیات امناء
sovereign
U
هیات رئیسه
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
board of trutees
U
هیات امنا
council of ministers
U
هیات وزرا
council of ministers
U
هیات وزیران
cabinet
U
هیات دولت
cabinets
U
هیات دولت
directorate
U
هیات مدیره
directorates
U
هیات مدیره
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
cabint
U
هیات وزرا
the ministry
U
هیات وزیران
jury
U
هیات داوران
jury
U
هیات منصفه
sovereigns
U
هیات رئیسه
bench
U
هیات قضات محکمه
chairman
U
رئیس هیات مدیره
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
head of the mission
U
رئیس هیات اعزامی
chairmen
U
رئیس هیات مدیره
jury man
U
عضو هیات منصفه
law of pragnanz
U
قانون هیات گرایی
Privy Council
U
هیات مشاورین سلطنتی
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
chairman of the board of directors
U
رئیس هیات مدیره
officers
U
عضو هیات رئیسه
foreman
U
سخنگوی هیات منصفه
officer
U
عضو هیات رئیسه
benches
U
هیات قضات محکمه
foremen
U
سخنگوی هیات منصفه
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
jurors
U
عضو هیات منصفه
verdict
U
رای هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
verdicts
U
رای هیات منصفه
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
grand jury
U
هیات منصفه عالی
forewoman
U
سخنگوی هیات منصفه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
award
U
حکم هیات داوری
election of the committee
U
انتخابات هیات رئیسه
awards
U
حکم هیات داوری
awarded
U
حکم هیات داوری
awarding
U
حکم هیات داوری
juror
U
عضو هیات منصفه
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
challenging a juror
U
جرح عضو هیات منصفه
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
legislators
U
شارع عضو هیات مقننه
legislator
U
شارع عضو هیات مقننه
order in council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
selection
U
دسته یا هیات انتخاب شده
selections
U
دسته یا هیات انتخاب شده
bar council
U
هیات مدیره کانون وکلا
monrovia powers
U
اتحادیهای سست بنیان متشکل از 91کشور افریقایی که اولین باردر سال 1691 طی کنفرانسی که نمایندگان این کشورها درمونروویا واقع در لیبریاتشکیل داده بودند وجود پیداکرد
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck
U
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
panels
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisitions
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
panel
U
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition
U
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
diplomatic
U
سیاسی
politico
U
سیاسی
politicos
U
سیاسی
political
U
سیاسی
socio political
U
سیاسی
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
summary conviction
U
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict
U
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
politicians
U
مرد سیاسی
political debate
U
بحث سیاسی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
political debate
U
منازعه سیاسی
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
state criminals
U
مجرمین سیاسی
state criminals
U
مقصرین سیاسی
sociopolitical
U
اجتماعی- سیاسی
state prisoners
U
محبوسین سیاسی
state prisoners
U
زندانیان سیاسی
prisoners of state
U
محبوسین سیاسی
politico social
U
سیاسی اجتماعی
politico social
U
سیاسی و اجتماعی
political rights
U
حقوق سیاسی
political psychology
U
روانشناسی سیاسی
public life
U
زندگی سیاسی
political propaganda
U
تبلیغات سیاسی
political offence
U
جرم سیاسی
political mission
U
ماموریت سیاسی
political mission
U
هیئت سیاسی
political matters
U
مسائل سیاسی
political isolation
U
انزوای سیاسی
talk politics
U
گفتگوی سیاسی
politicking
U
فعالیت سیاسی
demarche
U
اقدام سیاسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
diplomatic channels
U
طرق سیاسی
political offences
U
جرائم سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
diplomatic passport
U
پاسپورت سیاسی
diplomatic passport
U
تذکره سیاسی
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
diplomatic relations
U
روابط سیاسی
prisoners of state
U
زندانیان سیاسی
ecclesia
U
مجلس سیاسی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
Political opponents .
U
مخالفین سیاسی
current affairs
U
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
political forces
U
نیروهای سیاسی
arithmetic , political
U
اقتصاد سیاسی
terrorist
U
ادمکش سیاسی
politic
U
زندانی سیاسی
terrors
U
ادمکشی سیاسی
courier
U
پیک سیاسی
political economy
U
اتصاد سیاسی
terror
U
ادمکشی سیاسی
political economy
U
اقتصاد سیاسی
politician
U
مرد سیاسی
terrorists
U
ادمکش سیاسی
politics
U
اصول سیاسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com