English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
board of trustee U هیات امناء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
councils U هیات
council U هیات
mission U هیات
boarded U هیات
corps U هیات
board U هیات
missions U هیات
party U هیات
body U هیات
bodies U هیات
jury U هیات داوران
consular corps U هیات کنسولی
council of ministers U هیات وزیران
governing body U هیات حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
legislatures U هیات مقننه
board of conciliation U هیات مصالحه
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
cabint U هیات وزرا
board of trutees U هیات امنا
jury U هیات منصفه
juries U هیات داوران
board of directors U هیات مدیره
juries U هیات منصفه
arbitral tribunal U هیات تحکیم
diplomatic corps U هیات سیاسی
board of directors U هیات نظار
legislature U هیات مقننه
legislative assembly U هیات مقننه
deputations U هیات نمایندگان
managing commission U هیات مدیره
managing committee U هیات مدیره
directorates U هیات مدیره
directorate U هیات مدیره
cabinets U هیات دولت
cabinet U هیات دولت
managing committee U هیات رئیسه
delegations U هیات نمایندگان
delegation U هیات نمایندگان
selection board U هیات گزینش
the ministry U هیات وزیران
fact finding body U هیات تحقیق
executive committee U هیات اجرایی
council of ministers U هیات وزرا
deputation U هیات نمایندگان
sovereigns U هیات رئیسه
sovereign U هیات رئیسه
executive commission U هیات رئیسه
executive commission U هیات مجریه
executive committee U هیات رئیسه
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
bench U هیات قضات محکمه
benches U هیات قضات محکمه
chairman U رئیس هیات مدیره
jury man U عضو هیات منصفه
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
law of pragnanz U قانون هیات گرایی
cabinet council U جلسه هیات وزیران
chairmen U رئیس هیات مدیره
member of the jury U عضو هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
award U حکم هیات داوری
awards U حکم هیات داوری
juror U عضو هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
foremen U سخنگوی هیات منصفه
foreman U سخنگوی هیات منصفه
jurors U عضو هیات منصفه
awarding U حکم هیات داوری
officers U عضو هیات رئیسه
awarded U حکم هیات داوری
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
grand juries U هیات منصفه عالی
officer U عضو هیات رئیسه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
selection U دسته یا هیات انتخاب شده
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
legislator U شارع عضو هیات مقننه
legislators U شارع عضو هیات مقننه
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
selections U دسته یا هیات انتخاب شده
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
gestalt psychology U روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com