Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
versatility
U
همه کاره بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
task
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
protect
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
standard
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
multifinder
U
گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
Other Matches
He is a jack of all trades, but master of none.
<idiom>
U
او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none..
<proverb>
U
همه کاره هیچ کاره است .
Jack of all trades , master of none .
U
همه کاره وهیچ کاره
ad hoc
U
تک کاره
general purpose
U
هر کاره
inactive
U
بی کاره
jacks of all trades
U
همه کاره
dual purpose gun
U
توپ دو کاره
versatile
U
همه کاره
half faced
U
نیمه کاره
multipurpose
U
چند کاره
multitasking
U
چند کاره
pick
U
چند کاره
picks
U
چند کاره
jack of all trades
U
همه کاره
what is he?
U
چه کاره است
halfway
U
نصفه کاره
factotums
U
ادم همه کاره
multi meter
U
سنجه چند کاره
do all
U
ادم همه کاره
factotum
U
ادم همه کاره
i went there particularly to
U
یک کاره انجا رفتم
multijob operation
U
عملیات چند کاره
multi purpose machine
U
ماشین چند کاره
multiple job processing
U
پردازش چند کاره
A good for nothing person .
U
آدم هیچ کاره
multitester
U
سنجه چند کاره
He is the boss . He runs the show.
U
اوهمه کاره است
partial
U
نیمه کاره بخشی از
slouches
U
ادم بی کاره وبی کفایت
slouch
U
ادم بی کاره وبی کفایت
slouching
U
ادم بی کاره وبی کفایت
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
slouched
U
ادم بی کاره وبی کفایت
microsoft
U
DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
MS DOS
U
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
U
بودن واقع بودن
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
juddering
U
لق بودن
to be proper for
U
به جا بودن
judders
U
لق بودن
juddered
U
لق بودن
judder
U
لق بودن
put one's cards on the table
<idiom>
U
رک بودن
dubiosity
U
در شک بودن
sufficing
U
بس بودن
incompactness
U
ول بودن
suffices
U
بس بودن
sufficed
U
بس بودن
wobbling
U
لق بودن
wobbles
U
لق بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate.
U
دو دل بودن
To be all adrift.
U
سر در گم بودن
wobble
U
لق بودن
justness
U
حق بودن
concentricity
U
بودن
consecutiveness
U
پی در پی بودن
wobbled
U
لق بودن
suffice
U
بس بودن
to chop and change
U
دو دل بودن
intends
U
بر ان بودن
teems
U
پر بودن
teeming
U
پر بودن
teemed
U
پر بودن
teem
U
پر بودن
to be in a bad
[foul]
temper
U
بد خو بودن
to be in two minds
U
دو دل بودن
exists
U
بودن
intending
U
بر ان بودن
intend
U
بر ان بودن
stinks
U
بد بودن
stink
U
بد بودن
to be
U
بودن
to find oneself
U
بودن
be adequate
U
بس بودن
be enough
U
بس بودن
be sufficient
U
بس بودن
last
[be enough]
U
بس بودن
reach
U
بس بودن
suffice
U
بس بودن
existed
U
بودن
exist
U
بودن
to hold water
U
ضد آب بودن
ween
U
بودن
lackvt
U
کم بودن
to bargain for
U
بودن
to think ill of any one
U
بودن
to kick the beam
U
کم بودن
lawfulness
U
قانونی بودن
greasiness
U
روغنی بودن
subjectivity
U
درونی بودن
impend
U
مشرف بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com