English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coincide U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
coinciding U همزمان بودن
synchrinized U همزمان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
desqview U نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
simultaneously U همزمان
proportional U همزمان
parallels U همزمان
synchronous U همزمان
synchronic U همزمان
synchronizer U همزمان گر
parallel U همزمان
parallelled U همزمان
parallelling U همزمان
paralleled U همزمان
concurrent U همزمان
simultaneous U همزمان
isochrone U همزمان
isochronous U همزمان
contemporaries U همزمان
contemporary U همزمان
coincidentally U همزمان
paralleling U همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent U همرو همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
concurrently U اجرای همزمان
synchronises U همزمان کردن
synchronising U همزمان کردن
selsyn U موتور همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
synchronize U همزمان کردن
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
synchronised U همزمان کردن
synchronizes U همزمان کردن
synchronous generator U مولد همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronizing U همزمان سازی
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronization U همزمان سازی
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallels U که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
parallels U که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
compatability U قابلیت کار همزمان
paralleling U که همزمان ارسال شود
held ball U گرفتن همزمان توپ
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
parallelled U که همزمان ارسال شود
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
parallel U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
burst U پیام همزمان ساز رنگ
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
arithmetic U عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
chord keying U عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com