Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pap
U
هر چیزی شبیه نوک پستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breast
U
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breasts
U
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
teat
U
شبیه نوک پستان
teats
U
شبیه نوک پستان
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
mastectomies
U
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mastectomy
U
پاره کردن وبرداشتن پستان یا قسمتی از پستان
mammiform
U
پستان مانند بصورت پستان
mammillary
U
پستان مانند بصورت پستان
waterish
U
هر چیزی شبیه اب
pencilling
U
هر چیزی شبیه مداد
pencils
U
هر چیزی شبیه مداد
k
U
هر چیزی شبیه K کیلو
staff of life
U
نان یا چیزی شبیه ان
pencil
U
هر چیزی شبیه مداد
asterism
U
هر چیزی شبیه ستاره
creams
U
هر چیزی شبیه سرشیر
creaming
U
هر چیزی شبیه سرشیر
creamed
U
هر چیزی شبیه سرشیر
cream
U
هر چیزی شبیه سرشیر
skewered
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
windmills
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
skewer
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
stalks
U
پایه چیزی شبیه ساقه
stalk
U
پایه چیزی شبیه ساقه
stalked
U
پایه چیزی شبیه ساقه
lobular
U
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
stalking
U
پایه چیزی شبیه ساقه
windmill
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
pes
U
پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
stalking horse
U
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
rowel
U
حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
to feel like something
U
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
t
U
بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
sebesten
U
سگ پستان
mammilliform
U
پستان
mammilary
U
پستان
mamma
U
پستان
breast
U
پستان
Milky Way
U
پستان زن
breasts
U
پستان
breast-feed
U
با پستان شیردادن
brassieres
U
پستان بند
brassiere
U
پستان بند
plumper
U
پستان مصنوعی
full breasted
U
بزرگ پستان
bosomy
U
پستان مانند
bodice
U
پستان بند
teats
U
نوک پستان
dug
U
نوک پستان
mammary
U
مربوط به پستان
breast-feeds
U
با پستان شیردادن
chesty
U
درشت پستان
breast-fed
U
با پستان شیردادن
weans
U
از پستان گرفتن
weaned
U
از پستان گرفتن
bra
U
پستان بند
bras
U
پستان بند
bodices
U
پستان بند
wean
U
از پستان گرفتن
garget
U
اماس پستان
garget
U
پستان درد
to suck milk
U
پستان مکیدن
papilla
U
نوک پستان
mammilate
U
دارای پستان
mammila
U
نوک پستان
nipples
U
نوک پستان
mastodynia
U
پستان درد
mammalgia
U
پستان درد
nipple
U
نوک پستان
mastoid
U
پستان مانند
pap
U
نوک پستان
teat
U
نوک پستان
mastitis
U
ورم پستان
mammillate
U
دارای پستان یا پستانک
nipple
U
ازنوک پستان خوردن
udders
U
پستان گاو و مانند ان
bosom
U
دارای پستان شدن
bosoms
U
دارای پستان شدن
udder
U
پستان گاو و مانند ان
breast-fed
U
شیر پستان دادن
acromastitis
U
اماس نوک پستان
mammary gland
U
دژپیه یا غده پستان
bosomy
U
دارای پستان برجسته
tit
U
دختریازن نوک پستان
tits
U
دختریازن نوک پستان
mastitis
U
اماس غدههای پستان
breast-feed
U
شیر پستان دادن
falsie
U
لایی پستان بند
breast-feeds
U
شیر پستان دادن
mastodynia
U
پستان مانند پستانی
nipples
U
ازنوک پستان خوردن
mammilary
U
دارای برامدگیهای پستان مانند
mammila
U
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
falsie
U
پارچه یالاستیکی که بشکل پستان ساخته اند و درپستان بند کارمیرود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
more like;most like
U
شبیه تر
luteous
U
شبیه گل
similar to that
U
شبیه به ان
similiar
U
شبیه
makes
U
شبیه
make
U
شبیه
simulant
U
شبیه
similar
U
شبیه
personator
U
شبیه
papilionaceous
U
شبیه
feathery
U
شبیه به پر
like
<adj.>
U
شبیه
anthoid
U
شبیه به گل
similes
U
شبیه
analogous
U
شبیه
nearer
U
شبیه
imitation
U
شبیه
near
U
شبیه
near-
U
شبیه
neared
U
شبیه
nearest
U
شبیه
nearing
U
شبیه
nears
U
شبیه
medal
U
شبیه
medals
U
شبیه
pygidial
U
شبیه دم
quasi
U
شبیه
imitations
U
شبیه
simile
U
شبیه
alike
<adj.>
U
شبیه
related
<adj.>
U
شبیه
akin
<adj.>
U
شبیه
similar
<adj.>
U
شبیه
wifelike
U
شبیه زن
womanlike
U
شبیه زن
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com