Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pencil
U
هر چیزی شبیه مداد
pencilling
U
هر چیزی شبیه مداد
pencils
U
هر چیزی شبیه مداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
waterish
U
هر چیزی شبیه اب
staff of life
U
نان یا چیزی شبیه ان
cream
U
هر چیزی شبیه سرشیر
creaming
U
هر چیزی شبیه سرشیر
k
U
هر چیزی شبیه K کیلو
creams
U
هر چیزی شبیه سرشیر
creamed
U
هر چیزی شبیه سرشیر
asterism
U
هر چیزی شبیه ستاره
skewer
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
windmill
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
skewering
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
stalk
U
پایه چیزی شبیه ساقه
pap
U
هر چیزی شبیه نوک پستان
stalked
U
پایه چیزی شبیه ساقه
stalking
U
پایه چیزی شبیه ساقه
stalks
U
پایه چیزی شبیه ساقه
skewered
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
lobular
U
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
skewers
U
هر چیزی شبیه سیخ کباب
pes
U
پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
rowel
U
حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
stalking horse
U
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
to feel like something
U
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن
[مثال پارچه]
t
U
بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
pencilling
U
مداد
lipstick
U
مداد لب
lipsticks
U
مداد لب
whose pencil?
U
مداد که
pencils
U
مداد
whose pencil?
U
مداد کی
pencil
U
مداد
lead pencil
U
مداد
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
john's pencil
U
مداد جان
sharper
U
مداد تراش
pencils
U
مداد رنگی
sharpeners
U
مداد تراش
pencils
U
مداد ابرو
graphite
U
مغز مداد
pencilling
U
مداد ابرو
erasers
U
مداد پاک کن
leadpencil
U
مداد سربی
pencilling
U
مداد رنگی
sharpener
U
مداد تراش
portcrayon
U
مداد گیر
pencil
U
مداد ابرو
six d. pencils
U
شش دو جین مداد
pencil
U
مداد رنگی
plumbago
U
مغز مداد
pastel
U
مداد رنگی
eraser
U
مداد پاک کن
colored pencil
U
مداد رنگی
pencilled
U
با مداد کشیده شده
crayon
U
مداد رنگی مومی
line drawing
U
نقاشی با مداد وقلم
infernal stone
U
مداد نیترات دارژان
crayons
U
مداد رنگی مومی
line drawings
U
نقاشی با مداد وقلم
crayons
U
مداد ابرو نقاشی کردن
pastel
<adj.>
U
رنگهای خفیف
[با مداد رنگی]
Whose pencil is this ?
U
این مداد مال کیست ؟
crayon
U
مداد ابرو نقاشی کردن
mark sensing
U
علامت زدن با مداد نرم
slat
U
چوب مداد میله پشت صندلی
slats
U
چوب مداد میله پشت صندلی
pastellist
U
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
detector crayon
U
مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
port a punch card
U
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
feathery
U
شبیه به پر
near-
U
شبیه
neared
U
شبیه
nearer
U
شبیه
anthoid
U
شبیه به گل
nearest
U
شبیه
nearing
U
شبیه
quasi
U
شبیه
simulant
U
شبیه
similar
U
شبیه
make
U
شبیه
makes
U
شبیه
similiar
U
شبیه
pygidial
U
شبیه دم
similar to that
U
شبیه به ان
papilionaceous
U
شبیه
similar
<adj.>
U
شبیه
near
U
شبیه
like
<adj.>
U
شبیه
womanlike
U
شبیه زن
luteous
U
شبیه گل
wifelike
U
شبیه زن
akin
<adj.>
U
شبیه
imitation
U
شبیه
related
<adj.>
U
شبیه
more like;most like
U
شبیه تر
alike
<adj.>
U
شبیه
analogous
U
شبیه
medals
U
شبیه
personator
U
شبیه
imitations
U
شبیه
simile
U
شبیه
medal
U
شبیه
similes
U
شبیه
nears
U
شبیه
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
bent
U
علف شبیه نی
anthropomorphic
U
شبیه انسان
humanoid
U
شبیه انسان
steamy
U
شبیه بخار
steamiest
U
شبیه بخار
steamier
U
شبیه بخار
humanoids
U
شبیه انسان
assimilate
U
شبیه ساختن
assimilated
U
شبیه ساختن
assimilates
U
شبیه ساختن
simulators
U
شبیه ساز
liverish
U
شبیه جگر
gipsies
U
شبیه کولی
gypsies
U
شبیه کولی
gypsy
U
شبیه کولی
spongy
U
شبیه اسفنج
simulation
U
شبیه سازی
pithy
U
شبیه مغز
simulations
U
شبیه سازی
assimilating
U
شبیه ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com