Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trim
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tailblock
U
قسمت عقبی تخته موج
tail
U
قسمت عقبی تخته موج
tailed
U
قسمت عقبی تخته موج
bellies
U
قسمت زیر تخته بسکتبال
tails
U
قسمت عقبی تخته موج
belly
U
قسمت زیر تخته بسکتبال
ding
U
قسمت اسیب دیده تخته موج
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction
U
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
smoothed
U
هموار کردن
smoothest
U
هموار کردن
shim
U
هموار کردن
smooth
U
هموار کردن
smooths
U
هموار کردن
aggradation
U
هموار کردن
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
knobble
U
دگمه کوچک هموار کردن
To pave the way . To prepare the ground.
U
زمینه رافراهم ( هموار) کردن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance
U
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
U
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance
U
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
plank
U
تخته تخته کردن
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
aggrade
U
ضخیم کردن هموار کردن
multi board computer
U
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
U
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
conductance
U
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
directing
U
هدایت کردن
conned
U
هدایت کردن
directed
U
هدایت کردن
conveying
U
هدایت کردن
guide
U
هدایت کردن
con
U
هدایت کردن
conducts
U
هدایت کردن
guided
U
هدایت کردن
direct
U
هدایت کردن
conducted
U
هدایت کردن
conducting
U
هدایت کردن
guides
U
هدایت کردن
navigate
U
هدایت کردن
convect
U
هدایت کردن
rede
U
هدایت کردن
conning
U
هدایت کردن
cons
U
هدایت کردن
conduct
U
هدایت کردن
navigates
U
هدایت کردن
steering
U
هدایت کردن
navigating
U
هدایت کردن
navigated
U
هدایت کردن
conveyed
U
هدایت کردن
directs
U
هدایت کردن
convey
U
هدایت کردن
conveys
U
هدایت کردن
fire direction
U
هدایت کردن اتش
conducts
U
هدایت کردن بردن
conducting
U
هدایت کردن بردن
conducted
U
هدایت کردن بردن
conduct
U
هدایت کردن بردن
direction
U
مسیر هدایت کردن
planking
U
تخته پوشی تخته بندی
plywood
U
تخته لایی تخته چند لا
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
canalize
U
هدایت اجباری منشعب کردن
debunk
U
کسی را اگاه و هدایت کردن
lead
U
هدایت کردن بست اتصال
debunked
U
کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking
U
کسی را اگاه و هدایت کردن
to direct traffic through
U
ترافیک را از طریق...هدایت کردن
leads
U
هدایت کردن بست اتصال
debunks
U
کسی را اگاه و هدایت کردن
turn off guidance
U
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
lagvt
U
تخته پوش کردن
board
U
تخته پوش کردن
boarded
U
تخته پوش کردن
boarded
U
جلد کردن تخته
board
U
جلد کردن تخته
plank
U
تخته پوش کردن
ceil
U
تخته پوش کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
to play at d.
U
تخته نرد بازی کردن
to panel a wall
U
دیواری را تخته کوبی کردن
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
steers
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
direct
U
اداره کردن هدایت کردن
conduct
U
اجرا کردن هدایت کردن
steer
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
steered
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
steers
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
presiding
U
اداره کردن هدایت کردن
directed
U
اداره کردن هدایت کردن
presides
U
اداره کردن هدایت کردن
lead
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
conducting
U
اجرا کردن هدایت کردن
presided
U
اداره کردن هدایت کردن
preside
U
اداره کردن هدایت کردن
conducted
U
اجرا کردن هدایت کردن
directs
U
اداره کردن هدایت کردن
conducts
U
اجرا کردن هدایت کردن
leads
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
steered
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
to put a notice up
U
آگهیی را به تخته ای
[ستونی]
آویزان کردن
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
plains
U
هموار
even
U
هموار
smooths
U
هموار
plainest
U
هموار
plain
U
هموار
planed
U
هموار
plainer
U
هموار
flat
U
هموار
flatly
U
هموار
planing
U
هموار
flattest
U
هموار
tabulates
U
هموار
planes
U
هموار
tabulated
U
هموار
tabulate
U
هموار
smoothe
U
هموار
incompliant
U
نا هموار
levels
U
هموار
smooth
U
هموار
levelled
U
هموار
leveled
U
هموار
rolling
U
هموار
plane
U
هموار
smoothed
U
هموار
smoothest
U
هموار
level
U
هموار
scaffolds
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
wall-to-wall
U
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
scaffold
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
savanna
U
زمین هموار
flat plain
U
دشت هموار
plane
U
سطح هموار
evenly
U
بطور هموار
planing
U
سطح هموار
planes
U
سطح هموار
smooth scrolling
U
حرکت هموار
planing
U
رویه هموار
savannas
U
زمین هموار
soft shoulder
U
شانه هموار
savannahs
U
زمین هموار
planed
U
سطح هموار
savannah
U
زمین هموار
planed
U
رویه هموار
table land
U
زمین هموار
planes
U
رویه هموار
plane
U
رویه هموار
stall out
U
کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
tableland
U
زمین هموار و مسطح
peneplain=peneplane
U
دشت هموار شده
flatted cargo
U
بار هموار و صاف
rabbet
U
جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
NIC
U
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
program
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
beds
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
bed
U
سطح هموار کف میز بیلیارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com