English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cognizance need U نیاز شناخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
knowledge U شناخت
realising [British] U شناخت
realizing U شناخت
gnosis U شناخت
understanding U شناخت
recognition U شناخت
cognition U شناخت
cognisance [British] U شناخت
knowledge U شناخت
incognito U نا شناخت
cognition U شناخت
psychognosis U شناخت روانی
acoustics U صوت شناخت
telegnosis U شناخت غیبی
sentience U شناخت حسی
speech recogintion U شناخت کلام
ecology U بوم شناخت
cosmology U کیهان شناخت
cosmologies U کیهان شناخت
kinematics U حرکت شناخت
epistemology U شناخت شناسی
enviromental biology U بوم شناخت
recognizably U شناخت پذیر
recognizable U شناخت پذیر
logical cognition U شناخت منطقی
security cognizance U شناخت ازنظر صلاحیت
ocr U شناخت کاراکتر نوری
electrotechnology U شناخت صنعت برق
prerecognition hypothesis U فرضیه پیش شناخت
technology U حرفه شناسی شناخت دانشی
metrological U شناخت علم اوزان و مقیاسات
technologies U حرفه شناسی شناخت دانشی
system dynamics U شناخت اثرعوامل تغییر دهنده نظام
crystallography U کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
race condition U حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
profession of arms U شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
want U نیاز
demand U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
need U نیاز
requirement U نیاز
demanded U نیاز
needing U نیاز
needed U نیاز
need U نیاز
demands U نیاز
demand U نیاز
self sufficing U بی نیاز
requirement U نیاز
needless U بی نیاز
self explanatory U بی نیاز از توصیف
requirement U مورد نیاز
n affiliation U نیاز پیوندجویی
affiliation need U نیاز پیوندجویی
felt need U نیاز هشیار
n achievement U نیاز پیشرفت
achievement need U نیاز پیشرفت
capital requirement U نیاز سرمایه
prerequisite U پیش نیاز
agamic U بی نیاز ازتخم نر
necessity U نیاز نیازمندی
self-evident U بی نیاز از اثبات
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
prerequisites U پیش نیاز
construction need U نیاز سازندگی
manifest need U نیاز اشکار
structural requirement U نیاز استاتیکی
social need U نیاز اجتماعی
need gratification U ارضای نیاز
self explaining U بی نیاز از توصیف
nurturance need U نیاز مهرورزی
self contained U برون بی نیاز
demand U نیاز احتیاج
quasi need U شبه نیاز
succorance need U نیاز مهرطلبی
demands U نیاز احتیاج
wanted U نقصان نیاز
want U نقصان نیاز
sweet nothings U راز و نیاز
demanded U نیاز احتیاج
urgency of need U ضرورت نیاز
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
criminal court U راز و نیاز کردن
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
need press theory U نظریه نیاز- فشار
custom ROM U مین نیاز مشتری
defendance need U نیاز خویشتن پایی
deference need U نیاز دنباله روی
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
dominance need U نیاز سلطه گری
lime requirement U اهک مورد نیاز
obviate U رفع نیاز کردن
obviated U رفع نیاز کردن
floor space occupied U فضای مورد نیاز
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
obviating U رفع نیاز کردن
obviates U رفع نیاز کردن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
required U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
common goods U کالای مورد نیاز عموم
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
requirements U آنچه مورد نیاز است
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
autos U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
prompts U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation} ] . U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com