English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dominance need U نیاز سلطه گری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dominance submission U سلطه گری- سلطه پذیری
ascendance submission U سلطه گری- سلطه پذیری
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
dominant U سلطه گر
aggressive U سلطه جو
sways U سلطه
sovereignty U سلطه
sway U سلطه
mastery U سلطه
dominance U سلطه
swayed U سلطه
domination U سلطه
domineering U سلطه جو
empery U سلطه کامل
rule U حکومت سلطه
ascendancy U سلطه تفوق
submissive U سلطه پذیر
domination U سلطه گری
submissiveness U سلطه پذیری
ascendance U سلطه گری
thalassocracy U سلطه دریایی
ascendency U سلطه تفوق
submission U سلطه پذیری
dominance U سلطه گری
domineer U سلطه جویی کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
powers U اقتدار سلطه نیروی برق
powering U اقتدار سلطه نیروی برق
powered U اقتدار سلطه نیروی برق
power U اقتدار سلطه نیروی برق
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
swayed U اهتزاز سلطه حکومت کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
sways U اهتزاز سلطه حکومت کردن
sway U اهتزاز سلطه حکومت کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
sovereignty U پادشاهی و سلطنت وفرمانروایی حاکمیت و سیادت و سلطه
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
requirement U نیاز
needless U بی نیاز
need U نیاز
needed U نیاز
self-sufficient U بی نیاز
needing U نیاز
self sufficing U بی نیاز
demands U نیاز
want U نیاز
demand U نیاز
need U نیاز
requirement U نیاز
demanded U نیاز
demand U نیاز
self-evident U بی نیاز از اثبات
sweet nothings U راز و نیاز
achievement need U نیاز پیشرفت
requirement U مورد نیاز
n achievement U نیاز پیشرفت
affiliation need U نیاز پیوندجویی
n affiliation U نیاز پیوندجویی
agamic U بی نیاز ازتخم نر
succorance need U نیاز مهرطلبی
necessity U نیاز نیازمندی
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
demanded U نیاز احتیاج
demands U نیاز احتیاج
prerequisites U پیش نیاز
demand U نیاز احتیاج
prerequisite U پیش نیاز
self explanatory U بی نیاز از توصیف
structural requirement U نیاز استاتیکی
social need U نیاز اجتماعی
nurturance need U نیاز مهرورزی
need gratification U ارضای نیاز
want U نقصان نیاز
wanted U نقصان نیاز
manifest need U نیاز اشکار
felt need U نیاز هشیار
quasi need U شبه نیاز
capital requirement U نیاز سرمایه
cognizance need U نیاز شناخت
construction need U نیاز سازندگی
self explaining U بی نیاز از توصیف
self contained U برون بی نیاز
urgency of need U ضرورت نیاز
obviating U رفع نیاز کردن
obviates U رفع نیاز کردن
obviated U رفع نیاز کردن
criminal court U راز و نیاز کردن
custom ROM U مین نیاز مشتری
defendance need U نیاز خویشتن پایی
deference need U نیاز دنباله روی
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
lime requirement U اهک مورد نیاز
obviate U رفع نیاز کردن
need press theory U نظریه نیاز- فشار
self sufficient U مستغنی بی نیاز از غیر
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
postfix U و نیاز به کروشه را از بین می برد.
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
overproduce U بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
common goods U کالای مورد نیاز عموم
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
required U نیاز داشتن لازم بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
iam in bad U بسیار نیاز مند هشتم
notations U و دیگر نیاز به کروشه نیست
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notation U و دیگر نیاز به کروشه نیست
requirements U آنچه مورد نیاز است
addressing U بدون نیاز به موارد خاص
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
shortest U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
shorter U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
customers U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customer U ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
short U بدون نیاز به حمل کننده مسیر
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
specifies U بیان واضح آنچه نیاز است
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
specify U بیان واضح آنچه نیاز است
specifying U بیان واضح آنچه نیاز است
elastic buffer U اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
dynamically U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
dynamic U بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
buffer U بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
customizes U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
logical U گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
customize U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
storage U حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
customizing U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
cpu U کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
auto U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
customises U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
autos U خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
customised U بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
interrupting U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupts U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
overlay U و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com