English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time orderly U نگهبان اعلام ساعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
raid clerk U نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
alarms U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly U اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
Look at the watch. U نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine. U طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindle U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindles U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock U ساعت از روی ساعت
transmissions U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
guard U نگهبان
custos U نگهبان
sentry U نگهبان
custodier U نگهبان
sentries U نگهبان
body guard U نگهبان
custodian U نگهبان
conservator U نگهبان
custodians U نگهبان
out post U نگهبان
inspector U نگهبان
inspectors U نگهبان
chaser U نگهبان
chasers U نگهبان
look out U نگهبان
life guard U نگهبان
left half back U نگهبان چپ
on guard U نگهبان
sentinel U نگهبان
enntinel U نگهبان
sentinels U نگهبان
guarding U نگهبان
watchdogs U سگ نگهبان
escort U نگهبان
escorted U نگهبان
escorting U نگهبان
escorts U نگهبان
custodial U نگهبان
guardians U نگهبان
guardian U نگهبان
warden U نگهبان
wardens U نگهبان
watch U نگهبان
duty U نگهبان
watched U نگهبان
watches U نگهبان
watchdog U سگ نگهبان
lifeguard U نگهبان
guards U نگهبان
watchman U نگهبان
watchmen U نگهبان
keeper U نگهبان
keepers U نگهبان
guardsman U نگهبان
lifeguards U نگهبان
watching U نگهبان
ward U نگهبان
wards U نگهبان
gallant U نگهبان
watch man U نگهبان
guard dog U سگ نگهبان
guardsmen U نگهبان
police dog U سگ نگهبان
watch dog U سگ نگهبان
K9 [canine] U سگ نگهبان
flag guard U نگهبان پرچم
factionary U نگهبان قراول
anchor watch U نگهبان لنگر
gangway staff U نگهبان پله
guard band U باند نگهبان
guard post U پایه نگهبان
guard signal U علامت نگهبان
guardian council U شورای نگهبان
interior guard U نگهبان داخلی
warden U نافر نگهبان
bailiff U نگهبان دژ سلطنتی
bailiffs U نگهبان دژ سلطنتی
air sentinel U نگهبان هوایی
copying U نگهبان مخابراتی
guardian angel فرشته نگهبان
watchdog U سگ پاسبان نگهبان
copy U نگهبان مخابراتی
copies U نگهبان مخابراتی
watchdogs U سگ پاسبان نگهبان
copied U نگهبان مخابراتی
beach patrol U نگهبان ساحلی
beach patrol U نگهبان اسکله
boat gang U نگهبان قایق
arcturus U نگهبان شمال
to stand sentinel U نگهبان گذاشتن در
curing membrane U پوسته نگهبان
curator U نگهبان متصدی
right half back U نگهبان راست
relief of sentry U عوض نگهبان
wardens U نافر نگهبان
churchman U نگهبان کلیسا
radio guard U نگهبان بی سیم
memory guard U نگهبان حافظه
officer of the day U افسر نگهبان
tricking U سکانی نگهبان
churchmen U نگهبان کلیسا
watch officer U افسر نگهبان
trick U سکانی نگهبان
tricked U سکانی نگهبان
cover U نگهبان بگوش
port watch U نگهبان بندر
covers U نگهبان بگوش
coverings U نگهبان بگوش
officer of the watch U افسر نگهبان
curators U نگهبان متصدی
sergeant of the guard U گروهبان نگهبان
attendant U همراه نگهبان کشیک
wardress U نگهبان و محافظ زن در زندان
sentry box U سایبان چوبی نگهبان
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان
attendants U همراه نگهبان کشیک
Beefeater U نگهبان برج لندن
Beefeaters U نگهبان برج لندن
warder U نگهبان دروازه یا قصر
warders U نگهبان دروازه یا قصر
armorer U نگهبان اسلحه زراد
cryptoguard U نگهبان اطاق رمز
to relieve guard U نگهبان راعوض کردن
duty officer U افسر نگهبان ستاد
earth retaining wall U دیوار نگهبان خاک
rangeguard U نگهبان میدان تیر
am i the keep of my brother? U ایامن نگهبان برادرخودهستم
watch dog U ناو نگهبان ناوگان
service officer U افسر ارشد نگهبان
guardsman U سرباز هنگ نگهبان
air controlman U نگهبان کنترل هوایی
guardsmen U سرباز هنگ نگهبان
chaperones U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
officer of the deck U افسر نگهبان عرشه ناو
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
chaperon U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
post- U گماردن نگهبان قرار دادن
chaperons U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
post U گماردن نگهبان قرار دادن
chaperone U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
sounding patrol U نگهبان عمق سنج ناو
posted U گماردن نگهبان قرار دادن
posts U گماردن نگهبان قرار دادن
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
curatorial U نگهبان یامتصدی کتابخانه یاموزه
rangeguard U نگهبان قرق میدان تیر
watch fire U اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
coverings U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
covers U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
sentry box U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
guardship U ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
annunciator U اعلام گر
notification U اعلام
intimations U اعلام
Annunciation U اعلام
predication U اعلام
acknowledgments U اعلام
intimation U اعلام
acknowledgements U اعلام
acknowledgement U اعلام
proclamation U اعلام
meld U اعلام
indigitation U اعلام
enouncement U اعلام
enunciation U اعلام
indiction U اعلام
declaration U اعلام
proclamations U اعلام
promulgation U اعلام
promulgator U اعلام
declarations U اعلام
exclaim U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
advice of fate U اعلام وضعیت
warning U اعلام خطر
disclosed U اعلام شده
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com