English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kept U نگاه داشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
eye cup U فرفی که چشم رادران نگاه داشته
it is in good keep U خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
lagan U کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
Other Matches
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
glances U نگاه نگاه مختصر
glanced U نگاه نگاه مختصر
glance U نگاه نگاه مختصر
worksheet U ی داشته باشد
in prospective U انتظار داشته
keep your peck up U دل داشته باشد
hydroxide U داشته باشد
in prospect U انتظار داشته
tripods U چیزی که سه پایه داشته
if any U اگر داشته باشد
he has passed the chair U ریاست داشته است
tripod U چیزی که سه پایه داشته
be a man U مردانگی داشته باشید
you bet U یقین داشته باش
keep your peck up U جرات داشته باشید
irrelatively U بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively U بی انکه اثری داشته باشد
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
frothily U بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
As much as you wish to have . U هر قدر که میل داشته با شید
Be patient . U صبر داشته باش ( حوصله کن )
Be of good courage . U قوت قلب داشته باشید
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself . U هوا( یابو ) ورش داشته
carbuncle U لعلی که تراش محدب داشته باشد
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
carbuncles U لعلی که تراش محدب داشته باشد
roundelay U تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
parallels U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling U اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled U اگر به توجه نیاز داشته باشند
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
ukase U فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Moderation in all things. <proverb> U در همه چیز اعتدال داشته باش.
parallel U اگر به توجه نیاز داشته باشند
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
It is immaterial how rich he may be . U مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
walk (all) over <idiom> U انجام هرکاری که دوست داشته باشه
gazebo U عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
reefer U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefers U خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
You cannot have it both ways . <proverb> U نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
corporator U گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
corporate town U شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
large ship U کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
on occasion U لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
four by four U خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
fieldsman U کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
four in hand U گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
pointlessly U بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
inefficaciously U ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
harpy U جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpies U جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> U چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
chimeras U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
chimera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
boroughs U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you? U فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
chimaera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
pay d. U خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
borough U شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
lugger U زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
So much for our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
That's the end of our holiday. U این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
over crowding U تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
cons U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
controlling company U موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
con U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
CD quality U چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
powered U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
powering U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powers U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
conned U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
id U کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
identity U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
identities U تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
fixes U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
fix U فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
auto U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
autos U امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
doubled U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
addressing U بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
doubled up U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
look U نگاه
glimpsed U نگاه کم
leered U نگاه کج
leered U نگاه چپ
glimpses U نگاه کم
glimpsing U نگاه کم
leering U نگاه کج
observantion U نگاه
leering U نگاه چپ
regards U نگاه
glimpse U نگاه کم
leer U نگاه چپ
slanted U نگاه کج
gander U : نگاه
ganders U : نگاه
looks U نگاه
regard U نگاه
look here U نگاه کن
regarded U نگاه
slant U نگاه کج
leer U نگاه کج
looked U نگاه
slants U نگاه کج
gloatingly U با نگاه
by sight U از نگاه
view U نگاه
leers U نگاه چپ
leers U نگاه کج
i say U نگاه کن
gem-set rug U قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
addressable U ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
odd U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odder U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
password U کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
passwords U کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
monitor U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
oddest U سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
monitored U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors U مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
to give support to U نگاه داشتن
keek U نگاه دزدانه
come-on U نگاه دعوتآمیز
to dwell on U نگاه کردن
pryingly U با نگاه دقیق
retrospect U نگاه به گذشته
peeper U نگاه کننده
glaringly U با نگاه خیره
retrospection U نگاه به قهقرا
preservatize U نگاه داشتن
leontief table U نگاه کنید به :
sheep's eyes U نگاه عاشقانه
shim U نظر یک نگاه
sheep's eye U نگاه عاشقانه
To look askance. To give a dirty look. U چپ چپ نگاه کردن
squinny U کج کج نگاه کردن
Peeping Toms U نگاه دزد
Peeping Tom U نگاه دزد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com