English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check point U نقطه بازرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
Other Matches
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
check U بازرسی شد
inspecting U بازرسی
visited U بازرسی
control U بازرسی
controlling U بازرسی
controls U بازرسی
cross examination U بازرسی
controllership U بازرسی
checked U بازرسی شد
inspect U بازرسی
checks U بازرسی شد
inspected U بازرسی
inspectorship U بازرسی
visit U بازرسی
inspection U بازرسی
examinations U بازرسی
perambulation U بازرسی
examination U بازرسی
inquiries U بازرسی
visits U بازرسی
examines U بازرسی
examining U بازرسی
survey U بازرسی
surveyed U بازرسی
surveys U بازرسی
examined U بازرسی
visitations U بازرسی
inquiry U بازرسی
visitation U بازرسی
examen U بازرسی
examine U بازرسی
audit U بازرسی
audits U بازرسی
audited U بازرسی
inspects U بازرسی
auditing U بازرسی
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
examined U بازرسی کردن
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
inspection certificate U گواهی بازرسی
examine U بازرسی کردن
detection U بازیابی بازرسی
martitime survey U بازرسی دریائی
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
inspecting U بازرسی کردن
controlling U بازرسی کردن
control U بازرسی کردن
inspectional U مربوط به بازرسی
inspecting U تحقیق بازرسی
inspects U بازرسی کردن
jerque U بازرسی کشتی
inspect U بازرسی کردن
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
inspect U تحقیق بازرسی
inspected U تحقیق بازرسی
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
to look over U بازرسی کردن
survey report U گزارش بازرسی
probe U میله بازرسی
examinations U بازرسی معاینه
probed U میله بازرسی
probes U میله بازرسی
searcher warrant U اجازه بازرسی
manhole U اطاقک بازرسی
manholes U اطاقک بازرسی
inspects U تحقیق بازرسی
examines U بازرسی کردن
controls U بازرسی کردن
examining U بازرسی کردن
scrutineer U بازرسی فنی
inspected U بازرسی کردن
vidimus U بازرسی حساب
seach U بازرسی کردن
examination U بازرسی معاینه
audits U بازرسی رسیدگی
investigating committee U کمیته بازرسی
committee of inquiry U کمیته بازرسی
searched U تکاپو بازرسی
surveys U بازرسی کردن
inquiry documents U اسناد بازرسی
surveyed U بازرسی کردن
for [your/our] inspection U برای بازرسی
search U بازرسی کردن
cargo checking U بازرسی بار
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
auditing U بازرسی رسیدگی
search U تکاپو بازرسی
audit U بازرسی رسیدگی
unverified <adj.> U بازرسی نشده
untested <adj.> U بازرسی نشده
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
audited U بازرسی رسیدگی
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
survey U بازرسی کردن
to rummage U بازرسی کردن
to browse through U بازرسی کردن
checked U بازرسی کردن
to search after U بازرسی کردن
checks U بازرسی کردن
searchingly U تکاپو بازرسی
searchingly U بازرسی کردن
look over something <idiom> U بازرسی کردن
identity control U بازرسی شناسنامه
inspection U بازرسی و بازبینی
identity check U بازرسی شناسنامه
checkup U بازرسی کلی
searched U بازرسی کردن
searches U تکاپو بازرسی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
searches U بازرسی کردن
certificate of survey U گواهی بازرسی
check U بازرسی کردن
check sweeping U بازرسی مین روبی
search warrant U حکم بازرسی و ورود
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
scrutineering U بازرسی فنی قایق
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
input control unit U واحد بازرسی ورودی
contractor inspection system U سیستم بازرسی پیمانها
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
check U امتحان کردن بازرسی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
cargo checking U بازرسی کردن محمولات
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
cwe U ترخیص بدون بازرسی
checked U امتحان کردن بازرسی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
checks U امتحان کردن بازرسی
search warrants U حکم بازرسی و ورود
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
helical scanning U بازرسی وتجسس مارپیچی با رادار
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
tech inspection U بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
FBI U مخفف دفتر بازرسی فدرال
g man U نماینده مخصوص دایره بازرسی
visitation U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
visitations U اداره بازرسی ونظارت بر کار شرکتها
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
weight and balance sheet U برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com