Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
protraction
U
نقشه کشی طبق مقیاس معینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scale factor
U
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
scale
U
مقیاس نقشه
map scale
U
مقیاس نقشه
small-scale
U
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale
U
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
intermediate scale
U
نقشه مقیاس متوسط
medium scale
U
نقشه مقیاس متوسط
linear scale
U
مقیاس خطی نقشه
cadastral map
U
نقشه مقیاس بزرگ
large scale map
U
نقشه مقیاس بزرگ
pantograph
U
دستگاه تغییر مقیاس نقشه
reconstitutes
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
eldograph
U
دستگاه تبدیل مقیاس نقشه مانند پانتوگراف
pantograph
U
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
modules
U
نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module
U
نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
nominal scale
U
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
standardised
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
barleycorn
U
مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood
U
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
centigrade temperature scale
U
مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
adjutantship
U
معینی
adjutancy
U
معینی معاونت
station
U
درپست معینی گذاردن
cost plus
U
بعلاوه سود معینی
stations
U
درپست معینی گذاردن
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
inbound
U
محصور در حدود معینی
stationed
U
درپست معینی گذاردن
ageless
U
بدون عمر معینی
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
head for
U
به سمت معینی در حرکت بودن
modelled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
emplace
U
در محل معینی قرار دادن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
models
U
مطابق مدل معینی در اوردن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
standardizing
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes
U
مطابق درجه معینی دراوردن
predecease
U
پیش ازواقعه معینی مردن
modeled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
tonner
U
کامیون دارای فرفیت معینی
local option
U
اختیار تعیین محل معینی
standardised
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardises
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardising
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardize
U
مطابق درجه معینی دراوردن
model
U
مطابق مدل معینی در اوردن
calibrates
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
tonner
U
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
calibrate
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
cover drive
U
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
term insurance
U
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
calibrated
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrating
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
capias
U
حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
dimension stock
U
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
off break
U
کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
section hand
U
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
blood count
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
blood counts
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
cover point
U
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
time zone
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zones
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
camporee
U
اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
forty one billiard
U
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
precarious
U
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
an impersonal verb
U
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
clearing and switch buying
U
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
hovering acts
U
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
bond
U
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
viewport
U
فرایندی که به استفاده کنندگان اجازه میدهد تا هر عکس انتخاب شده را در محل معینی روی یک صفحه نمایش قراردهند
indicator
U
مقیاس
scale
U
مقیاس
metre
U
مقیاس
metres
U
مقیاس
meters
U
مقیاس
full-size
U
بخ مقیاس یک به یک
full size
U
بخ مقیاس یک به یک
t scale
U
مقیاس T
meter
U
مقیاس
scaling
U
مقیاس
k scale
U
مقیاس ک
f scale
U
مقیاس اف
criterion
U
مقیاس
measure
U
مقیاس
nominal scale
U
مقیاس
z scale
U
مقیاس " زی "
helmzhold resonator
U
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
large-scale
U
در مقیاس بزرگ
large-scale
U
مقیاس بزرگ
spectral scale
U
مقیاس طیفی
large scale
U
مقیاس بزرگ
scale of preferences
U
مقیاس رجحانها
large scale
U
در مقیاس بزرگ
derived scale
U
مقیاس اشتقاقی
degree gradution
U
مقیاس درجهای
deflection scale
U
مقیاس سمتی
small-scale
U
مقیاس کوچک
ell
U
مقیاس طول
scalogram
U
مقیاس تراکمی
evaporimter
U
مقیاس تبخیر
grade scale
U
مقیاس کلاسی
fahrenheit scale
U
مقیاس فارنهایت
elevation scale
U
مقیاس درجه
scale up
U
افزایش مقیاس
scale of production
U
مقیاس تولید
interval scale
U
مقیاس فاصلهای
small scale
U
مقیاس کوچک
scale of preferences
U
مقیاس برتریها
cumulative scale
U
مقیاس تراکمی
cubic measure
U
مقیاس مکعب
scale
U
مقیاس کردن
absolute scale
U
مقیاس مطلق
dial graduation
U
مقیاس درجهای
time scales
U
مقیاس زمانی
standard
U
نورم مقیاس
standards
U
نورم مقیاس
time scale
U
مقیاس زمانی
scaling
U
مقیاس کردن
scaling
U
مقیاس سازی
scaling
U
مقیاس گذاری
absolute temperature scale
U
مقیاس مطلق
scale
U
مقیاس گذاشتن
age scale
U
مقیاس سنی
transverse scale
U
مقیاس عرضی
stanine scale
U
مقیاس نه بخشی
stens
U
مقیاس ده بخشی
conversion scale
U
مقیاس خطی
temperature scale
U
مقیاس دما
gauge
U
مقیاس معیار
gauged
U
مقیاس معیار
gauges
U
مقیاس معیار
tonal scale
U
مقیاس صوتی
on a grand scale
<adv.>
U
در مقیاس بزرگ
baume scale
U
مقیاس بومه
bar scale
U
مقیاس خطی
architecht's scale
U
خط کش مقیاس مهندسی
linear scale
U
مقیاس خطی
psychological scale
U
مقیاس روانی
ration scale
U
مقیاس نسبتی
product scale
U
مقیاس فراورده
ipsative scale
U
مقیاس نسبی
precision scale
U
مقیاس دقیق
map scale
U
مقیاس نقشهای
norms
U
مقیاس یامعیار
medium scale
U
در مقیاس متوسط
measure
U
درجه مقیاس
point scale
U
مقیاس امتیازی
scale down
U
کاهش مقیاس
range indicator
U
مقیاس مسافت
kelvin scale
U
مقیاس کلوین
linear measure
U
مقیاس طولی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com