Total search result: 201 (12 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
target chart U |
نقشه هدفهای بمباران هوایی |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
air target chart U |
نقشه هدفهای هوایی |
 |
 |
splash U |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
 |
 |
splashes U |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
 |
 |
splashing U |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
 |
 |
air raid U |
بمباران هوایی |
 |
 |
air raids U |
بمباران هوایی |
 |
 |
air target material program U |
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی |
 |
 |
bombardment photography U |
عکاسی از بمباران هوایی |
 |
 |
air target mosaic U |
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی |
 |
 |
shuttle bombing U |
بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری |
 |
 |
target system U |
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه |
 |
 |
deep targets U |
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست |
 |
 |
laydown bombing U |
بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال |
 |
 |
photogrammetry U |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
 |
 |
vignetting U |
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی |
 |
 |
pattern bombing U |
بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده |
 |
 |
air plot U |
نقشه ناوبری هوایی |
 |
 |
aeronautical chart U |
نقشه ناوبری هوایی |
 |
 |
aerial survey U |
نقشه برداری هوایی |
 |
 |
loft bombing U |
بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم |
 |
 |
photo interpretation U |
نقشه کردن عکس هوایی |
 |
 |
aeronautical plotting chart U |
نقشه مخصوص ناوبری هوایی |
 |
 |
photo interpretation U |
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی |
 |
 |
aeronautical information overprint U |
اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی |
 |
 |
aerocartograph U |
وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی |
 |
 |
index map U |
نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی |
 |
 |
master plot U |
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی |
 |
 |
stereophotogrammetry U |
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی |
 |
 |
airlift service U |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
 |
 |
maps U |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
 |
 |
map U |
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن |
 |
 |
strategy U |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
 |
 |
strategies U |
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی |
 |
 |
linear target U |
هدفهای درخط |
 |
 |
surface targets U |
هدفهای سطحی |
 |
 |
mission objectives U |
هدفهای ماموریت |
 |
 |
linear target U |
هدفهای خطی |
 |
 |
national objectives U |
هدفهای ملی |
 |
 |
economic ends U |
هدفهای اقتصادی |
 |
 |
substitute goals U |
هدفهای جانشین |
 |
 |
successive objective U |
هدفهای متوالی |
 |
 |
deep targets U |
هدفهای عمیق |
 |
 |
conformal projection U |
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه |
 |
 |
line route map U |
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه |
 |
 |
docking plan U |
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman |
 |
 |
surface targets U |
هدفهای روی سطح اب |
 |
 |
priority targets U |
هدفهای دارای تقدم |
 |
 |
joint strategic objectives U |
هدفهای مشترک استراتژیکی |
 |
 |
trap shoot U |
تیراندازی به هدفهای متحرک |
 |
 |
crossing target U |
هدفهای متحرک عرضی |
 |
 |
hyetography U |
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه |
 |
 |
cartographers U |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
 |
 |
control map U |
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها |
 |
 |
cartographer U |
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه |
 |
 |
trap house U |
محل خروج هدفهای متحرک |
 |
 |
holiday U |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
 |
 |
telling U |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
 |
 |
holidays U |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
 |
 |
air policing U |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
 |
 |
antiair warfare U |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
 |
 |
restrictive fire plan U |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
 |
 |
pounces U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounce U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pouncing U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
line chief U |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
 |
 |
i stay U |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
 |
 |
pounced U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
trap gun U |
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدفهای متحرک |
 |
 |
subaqueous ranging U |
تعیین محل هدفهای دریایی نامریی |
 |
 |
air delivery container U |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
 |
 |
broadcast controlled air interception U |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
 |
 |
air sentinel U |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
 |
 |
mapping U |
نقشه کشی کردن تهیه نقشه |
 |
 |
topographic map U |
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی |
 |
 |
steers U |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
 |
 |
steer U |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
 |
 |
steered U |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
 |
 |
high pheasant U |
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان |
 |
 |
strafing U |
به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما |
 |
 |
pigeons U |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
 |
 |
pigeon U |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
 |
 |
flak U |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
 |
 |
air scoop U |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
 |
 |
sleeve target U |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
 |
 |
bombing U |
بمباران |
 |
 |
bombardment U |
بمباران |
 |
 |
bombardments U |
بمباران |
 |
 |
an air raid U |
بمباران |
 |
 |
quick fire U |
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود |
 |
 |
The planes pin- pointed the enemy targets . U |
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند |
 |
 |
strafing U |
زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما |
 |
 |
fly through U |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
 |
 |
deliver a series of blows U |
بمباران حریف |
 |
 |
mass bombing U |
بمباران یکجا |
 |
 |
mass bombing U |
بمباران زیاد |
 |
 |
bombarding U |
بمباران کردن |
 |
 |
bombarded U |
بمباران کردن |
 |
 |
carpet bombing U |
بمباران منطقهای |
 |
 |
bomber U |
هواپیمای بمباران |
 |
 |
bombers U |
هواپیمای بمباران |
 |
 |
bombing height U |
ارتفاع بمباران |
 |
 |
bombard U |
بمباران کردن |
 |
 |
bombards U |
بمباران کردن |
 |
 |
bomb U |
بمباران کردن |
 |
 |
neutron bombardment U |
بمباران نوترونی |
 |
 |
bombed out U |
بمباران کردن |
 |
 |
electron bombardment U |
بمباران الکترونی |
 |
 |
electron bombbardment U |
بمباران الکتریکی |
 |
 |
area bombing U |
بمباران منطقهای |
 |
 |
bombed U |
بمباران کردن |
 |
 |
bombs U |
بمباران کردن |
 |
 |
air pilots U |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
 |
 |
aviation pay U |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
 |
 |
air superiority U |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
 |
 |
air suprmacy U |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
 |
 |
air interdiction U |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
 |
 |
target dossiers U |
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه |
 |
 |
subaqueous ranging U |
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی |
 |
 |
blind bombing zone U |
منطقه بمباران محدود |
 |
 |
dwell at U |
تا دستورثانوی بمباران کردن |
 |
 |
atomization U |
عمل بمباران اتمی |
 |
 |
A-bombs U |
بمباران اتمی کردن |
 |
 |
A-bomb U |
بمباران اتمی کردن |
 |
 |
storage map U |
نقشه انباره نقشه انبارش |
 |
 |
dive bombing U |
بمباران کردن در حالت شیرجه |
 |
 |
shellproof U |
محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران |
 |
 |
bomb alarm system U |
سیستم اعلام خطر بمباران اتمی |
 |
 |
carrier air group U |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
 |
 |
air material U |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
 |
 |
air branch U |
قسمت هوایی رسته هوایی |
 |
 |
aired U |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
 |
 |
airs U |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
 |
 |
air U |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
 |
 |
notice to airmen U |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
 |
 |
orthographic U |
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست |
 |
 |
code panel U |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
 |
 |
air station U |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
 |
 |
tropopause U |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
 |
 |
carpet bombing U |
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای |
 |
 |
forlorn hope U |
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند |
 |
 |
plotted U |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
 |
 |
plot U |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
 |
 |
plots U |
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه |
 |
 |
air picket U |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |
 |
 |
map sheet U |
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه |
 |
 |
geodesy U |
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی |
 |
 |
air photographic U |
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی |
 |
 |
call mission U |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
 |
 |
air scout U |
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی |
 |
 |
tactical air controler U |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
 |
 |
toss bombing U |
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند |
 |
 |
over the shoulder bombing U |
نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود |
 |
 |
airlift command U |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
 |
 |
controvrsism U |
روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند |
 |
 |
target discrimination U |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
 |
 |
antimateriel ammunition U |
مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل |
 |
 |
outline assembly drawing U |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
 |
 |
spandrel U |
لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.] |
 |
 |
common control U |
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری |
 |
 |
airlift capacity U |
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی |
 |
 |
airspace prohibited area U |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
 |
 |
air search attack unit U |
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی |
 |
 |
air defense commander U |
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه |
 |
 |
emergency scramble U |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
 |
 |
geodetic datum U |
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی |
 |
 |
map compilation U |
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه |
 |
 |
channel airlift U |
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی |
 |
 |
bench mark U |
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری |
 |
 |
computer aided design and drafting U |
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری |
 |
 |
dispersal airfield U |
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی |
 |
 |
trimetrogon U |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
 |
 |
air survey photography U |
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی |
 |
 |
volleys U |
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک |
 |
 |
volleying U |
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک |
 |
 |
volley U |
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک |
 |
 |
volleyed U |
پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک |
 |
 |
airhead operations U |
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی |
 |
 |
airlift control element U |
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی |
 |
 |
trunkair route U |
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی |
 |
 |
combat airlift support U |
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی |
 |
 |
country cover diagram U |
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور |
 |
 |
trimsize U |
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه |
 |
 |
polar stereographic U |
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی |
 |
 |
projection U |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
 |
 |
grid navigation U |
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه |
 |
 |
projections U |
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات |
 |
 |
bombarded U |
بمباران کردن گلوله باران کردن |
 |
 |
bombarding U |
بمباران کردن گلوله باران کردن |
 |
 |
bombard U |
بمباران کردن گلوله باران کردن |
 |
 |
bombards U |
بمباران کردن گلوله باران کردن |
 |
 |
bombing U |
بمباران کردن گلوله باران کردن |
 |
 |
trig list U |
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده |
 |
 |
application of fire U |
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش |
 |
 |
air defense action area U |
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی |
 |
 |
tactical air control center U |
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی |
 |
 |
chalk commander U |
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی |
 |
 |
chalk number U |
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی |
 |
 |
air position U |
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما |
 |
 |
map plane U |
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه |
 |
 |
survey station U |
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری |
 |