English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detail drawing U نقشه جزئیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
Other Matches
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
circumstantiality U جزئیات
paticular U جزئیات
minuitae U جزئیات
minutie U جزئیات
particularity U جزئیات
detailing U جزئیات
particular redemption U جزئیات
details U جزئیات
elaboration U جزئیات
detailed U : پر جزئیات
detail U جزئیات
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
a priori U از کلیات به جزئیات
analyse U بررسی با جزئیات
analyses U بررسی با جزئیات
analysed U بررسی با جزئیات
analyze U بررسی با جزئیات
analysing U بررسی با جزئیات
analyzed U بررسی با جزئیات
in great detail U با جزئیات مفصل
analyzes U بررسی با جزئیات
analyzing U بررسی با جزئیات
minutiae U جزئیات کم اهمیت
data item U جزئیات اطلاعات
detail U جزئیات تفاصیل
detail file U فایل جزئیات
ins and outs <idiom> U باتمام جزئیات
detail file U پرونده جزئیات
detail drawing U رسم جزئیات
image detail U جزئیات تصویرتلویزیون
finical U متوجه جزئیات
detailing U جزئیات تفاصیل
data element U جزئیات اطلاعات
detail printing U چاپ جزئیات
detail diagram U نمودار جزئیات
analysed U جزئیات را مطالعه کردن
echaustive U شامل همهء جزئیات
analysing U جزئیات را مطالعه کردن
analyse U جزئیات را مطالعه کردن
analyzed U جزئیات را مطالعه کردن
particulars U جزئیات خصوصیات مشخصات
he related the particulars U جزئیات را شرح داد
analyzes U جزئیات را مطالعه کردن
analyses U جزئیات را مطالعه کردن
To go into detailes. U وارد جزئیات شدن
detailing U مشروح شرح جزئیات
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
analyze U جزئیات رامطالعه کردن
circumstantiate U وارد جزئیات شدن
roughly speaking U قطع نظراز جزئیات
detail U مشروح شرح جزئیات
analyzing U جزئیات را مطالعه کردن
elaborating U به زحمت ساختن دارای جزئیات
detail flowchart U نمودار جزئیات گردش برنامه
particularised U باذکر جزئیات شرح دادن
elaborated U به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborate U به زحمت ساختن دارای جزئیات
particularises U باذکر جزئیات شرح دادن
particularize U باذکر جزئیات شرح دادن
particularising U باذکر جزئیات شرح دادن
particularized U باذکر جزئیات شرح دادن
particularizes U باذکر جزئیات شرح دادن
particularizing U باذکر جزئیات شرح دادن
elaborates U به زحمت ساختن دارای جزئیات
punctuality U توجه به جزئیات وقت شناسی
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
hinting U در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
chart U نقشه
drawing U نقشه
drawings U نقشه
cartograph U نقشه
mounted map U نقشه
plots U نقشه
plotted U نقشه
map maker U نقشه کش
draftsman U نقشه کش
plot U نقشه
visual aid U نقشه
schemes U نقشه
cartographer U نقشه کش
plat U نقشه
plotless U بی نقشه
schemed U نقشه
scheme U نقشه
rambling U بی نقشه
cartographers U نقشه کش
planless U بی نقشه
charted U نقشه
charting U نقشه
charts U نقشه
plan view U نقشه کف
project U نقشه
plans U نقشه کف
planner U نقشه کش
design U نقشه
outlining U نقشه
planners U نقشه کش
designs U نقشه
maps U نقشه
outlines U نقشه
projected U نقشه
plan U نقشه
plan U نقشه کف
programs U نقشه
plans U نقشه
program U نقشه
designers U نقشه کش
designer U نقشه کش
draughtsman U نقشه کش
map U نقشه
model U نقشه
modeled U نقشه
models U نقشه
tracer U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
modelled U نقشه
outlined U نقشه
outline U نقشه
draftsmen U نقشه کش
tracers U نقشه کش
projects U نقشه
bleeding edge U حاشیه نقشه
survey U نقشه برداری
original map U نقشه اصلی
nautical chart U نقشه دریایی
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
planimetric U نقشه پلانیمتری
original map U نقشه مادر
part plan U نقشه جزیی
cadastral map U نقشه استراتژیکی
brodmann's map U نقشه برودمن
surveyed U نقشه برداری
pictomap U نقشه عکسی
cadastral map U نقشه ثبتی
relief emboss U نقشه برجسته
polar diagram U نقشه قطبی
map U نقشه کشیدن
power play U نقشه تهاجمی
process chart U نقشه عملیات
relief map U نقشه برجسته
rescale U نقشه کشیدن
schematic diagram U نقشه رادیو
abbazzo U طرح نقشه
ground plans U نقشه مسطحه
ground plan U نقشه مسطحه
surveyors U نقشه بردار
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
map U نقشه [جغرافیا]
planless economy U اقتصاد بی نقشه
planned chart U نقشه کروکی
battle pin U سنجاق نقشه
battle map U نقشه جنگی
planography U فن ترسیم نقشه
plat U نقشه مسطحه
base map U نقشه مبنا
base map U نقشه پایگاه
base map U نقشه مادر
plat U قطعه نقشه
surveys U نقشه برداری
approval of plan U تصویب نقشه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com