English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uranometry U نقشه اجرام سماوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
celestrial bodies U اجرام سماوی
astrophysics U مبحث اجرام سماوی
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
uranometry U اندازه گیری اجرام سماوی اسمانسنجی
uranology U مبحث اجرام سماوی و سیارات ستاره شناسی
pelorus U دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
celestrial bodies U اجرام اسمانی
heavenly bodies U اجرام اسمانی
quasistellar objects U اجرام شبه ستارهای
schematism U تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
planetoid U اجرام ستاره مانند سیارهای شکل
planetesimal U اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
contaminates U انتقال اجرام یا ارگانیسمهای زمینی به فضاپیمای استریل شده
contaminate U انتقال اجرام یا ارگانیسمهای زمینی به فضاپیمای استریل شده
contaminated U انتقال اجرام یا ارگانیسمهای زمینی به فضاپیمای استریل شده
contaminating U انتقال اجرام یا ارگانیسمهای زمینی به فضاپیمای استریل شده
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
celestial U سماوی
heavenly U سماوی
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
falling stars U حجر سماوی
act of God U افات سماوی
celestrial body U جرم سماوی
spherical coordinates U مختصات سماوی
ethereal U اثیری سماوی
celectial equator U استوای سماوی
celestial horizon U افق سماوی
celestial machine U مکانیک سماوی
heavenly body U جرم سماوی
celestial equator U استوای سماوی
acts of God U افات سماوی
falling star U حجر سماوی
aerolite U شهاب سماوی
celestial body U جسم سماوی
celestial sphere U کره سماوی
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
great circle U دایره عظیمه سماوی
celestial meridian U نصف النهار سماوی
celestial meridian U دایره نیمروز سماوی
small circle U دایره صغیره سماوی
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
bodies U اطاق ماشین جرم سماوی
body U اطاق ماشین جرم سماوی
great circle route U مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
meteoroid U شهاب ثاقب احجار سماوی
heavenly body U جرم اسمانی جسم سماوی
celestial equator system of coordinates U دستگاه مختصات استوای سماوی
celestrial body U جسم سماوی جرم اسمانی
meteoritics U مبحث سنگهای سماوی شهاب شناسی
declination U فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
plotted U نقشه
scheme U نقشه
rambling U بی نقشه
cartographer U نقشه کش
schemes U نقشه
mounted map U نقشه
cartograph U نقشه
plot U نقشه
schemed U نقشه
plots U نقشه
map maker U نقشه کش
cartographers U نقشه کش
charting U نقشه
charts U نقشه
charted U نقشه
draftsman U نقشه کش
drawing U نقشه
drawings U نقشه
chart U نقشه
plan view U نقشه کف
plat U نقشه
programs U نقشه
plotless U بی نقشه
project U نقشه
tracer U نقشه کش
projected U نقشه
program U نقشه
plan U نقشه
outlining U نقشه
plan U نقشه کف
planner U نقشه کش
planners U نقشه کش
designers U نقشه کش
designer U نقشه کش
visual aid U نقشه
map U نقشه
maps U نقشه
model U نقشه
projects U نقشه
models U نقشه
modelled U نقشه
modeled U نقشه
outlines U نقشه
planless U بی نقشه
plans U نقشه کف
designs U نقشه
design U نقشه
outline U نقشه
tracers U نقشه کش
outlined U نقشه
plans U نقشه
draughtsman U نقشه کش
draftsmen U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
base map U نقشه مادر
base map U نقشه پایگاه
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
construction drowling U نقشه کارگاهی
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
cognitive map U نقشه شناختی
contour map U نقشه برجسته
approval of plan U تصویب نقشه
war plan U نقشه جنگی
ground plan U نقشه مسطحه
weather map U نقشه هواشناسی
detail drawing U نقشه تفصیلی
designment U نقشه کشی
ground plans U نقشه مسطحه
abbazzo U طرح نقشه
control map U نقشه مادر
chartography U نقشه کشی
chartography U ترسیم نقشه
bleeding edge U حاشیه نقشه
brodmann's map U نقشه برودمن
cadastral map U نقشه استراتژیکی
cadastral map U نقشه ثبتی
to make plans U نقشه ریختن
map U نقشه [جغرافیا]
chart series U سری نقشه ها
chart desk U میز نقشه
base map U نقشه مبنا
weaving draft U نقشه فرش
weaving draft U نقشه بافت
power struggle U نقشه تهاجمی
battle map U نقشه جنگی
battle pin U سنجاق نقشه
key map U نقشه راهنما
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
to forge out plans U نقشه ریختن
part plan U نقشه جزیی
planography U فن ترسیم نقشه
plat U قطعه نقشه
map margin U کناره نقشه
map maker U نقشه ساز
map exercise U مانورروی نقشه
map compilation U تالیف نقشه
map chart U نقشه مسطح
land surveyor U نقشه بردار
plat U نقشه مسطحه
land surveying U نقشه برداری
land map U نقشه جغرافیایی
key plan U نقشه راهنما
key map U نقشه راهنما
karnaugh map U نقشه کارنو
isohyetal map U نقشه هم بارش
map orientation U توجیه نقشه
map reading U نقشه خوانی
map scale U مقیاس نقشه
original map U نقشه مادر
original map U نقشه اصلی
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
nautical chart U نقشه دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com