English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outshoot U تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
outdent U خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
cartridges U کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
cartridge U کارتریج ROM که روی چاپگر نصب میشود تا فاهر هر چاپ بهتری داشته باشد ولی هنوز نسبت به سایر خصوصیات محدود است
outsold U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell U بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
doctors of eminence U پزشکان پر مقام
council of physicians U شورای پزشکان
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
prescribed by doctors U تجویز شده پزشکان
The doctors dont think she wI'll live. U پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. U پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
all the better U چه بهتر
the more better the best U بهتر
better U بهتر
so much the better for me U بهتر من
so much the better U چه بهتر
better than U بهتر از
meliorative U بهتر شونده
on the mend <idiom> U بهتر شدن
meliorate U بهتر شدن
ameliorate U بهتر کردن
The more the better . U هر چه بیشتر بهتر
modifying U بهتر کردن
preferably U بطور بهتر
might as well <idiom> U ترجیحا بهتر
modify U بهتر کردن
ameliorated U بهتر کردن
ameliorating U بهتر کردن
ameliorates U بهتر کردن
cote U بهتر بودن از
amelioration U بهتر شدن
So much the better. U دیگه بهتر
modifies U بهتر کردن
to change to the better U بهتر شدن
ameliorator U بهتر کننده
above rubies U بهتر از یاقوت
ameliorative U بهتر شونده
the best of all U از همه بهتر
other <adj.> U سایر
enhanced U بهتر یا واضح تر کردن
out act U بهتر انجام دادن از
it was no better U هیچ بهتر نبود
enhancing U بهتر یا واضح تر کردن
enhances U بهتر یا واضح تر کردن
more the merrier <idiom> U هرچی بیشتر بهتر
to get back on one's feet U بهتر شدن [از بیماری]
outplay U بازی بهتر از حریف
enhance U بهتر یا واضح تر کردن
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
I feel it is appropriate ... U به نظر من بهتر است که ...
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
modification U بهتر کردن مدل
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb> U پیشگیری بهتر از درمانه.
he works better U او بهتر کار میکند
tea is preferable to water U چایی از اب بهتر است
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
the better plan is to U بهتر این است که .....
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
other people U سایر مردم
it peels better U بهتر پوست ان کنده میشود
It is better to know each others mind than to know each others language. <proverb> U همدلى از همزبانى بهتر است .
rounding U ایجاد دید بهتر در گرافیک
Better late then never. <proverb> U تاخیر بهتر از هرگز است .
Do you have anything better? U آیا چیزی بهتر دارید؟
i know you better than he U من شما را بهتر میشناسم تااو
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
hardening and temper U بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet U وضعیت خود را بهتر کردن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
i should p stay at home U بهتر است در خانه بمانم
rounding U ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
She has known better days in her youth . U معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of <idiom> U رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Better do it than wish it done. <proverb> U شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
leaders U درباره سایر رکوردهای فایل
leader U درباره سایر رکوردهای فایل
head U توپی کامل و سایر متعلقات
ceteris paribus U ثابت بودن سایر شرایط
Better late than never! <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Are you feeling any better? U آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustment U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustments U تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never. <proverb> U دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
FMS U ربات و سایر وسایل خودکار در تولید
fill U رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
purer U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
highlights U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
exhaustable resources U زغال سنگ و سایر مواد کانی
purest U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
highlight U جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
negative diheral U تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
naves U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
nave U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
fills U رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
pure U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
inert U که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
carbonet hardness U درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
go-getter <idiom> U شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
You're improving. <idiom> U دارید بهتر می شوید [در انجام کارتان] [اصطلاح روزمره]
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
breakers U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
babbled U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
roots U بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
holding company U شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
c U استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
priorities U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
departmental LAN U چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
priority U شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
babble U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
root U بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
breaker U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
babbles U اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
e mail U سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
office of the future U ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
casings U جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
casing U جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
flexible U استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
adjusting U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts U تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
forms U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
CBMS U استفاده از یک سیستم کامپیوتری برای دریافت و ارسال پیام ها از سایر کاربران
billon U الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
formed U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
names U کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
name U کامپیوتری در اینترنت که حاوی سرویس نام میدان است به سایر کامپیوترها
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
form U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
chip U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
diagnostic U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است
frauds U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud U دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
benchmarks U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
lags U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged U زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
machines U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
enterprises U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
enterprise U سازمانی که کار یا گروهی ازکارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام میدهد
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
optical U اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
machined U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
linkages U نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com