Perdic | نا مقدور ساخت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	forbade U	نا مقدور ساخت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	available U	مقدور
	possible U	مقدور
	predesignate U	مقدور
	condition which is impossible to fulfill U	شرط غیر مقدور
	work in process U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	work in progress U	کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
	Visual Basic U	ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
	os/ U	سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
	formation U	ساخت
	texture U	ساخت
	fabrication U	ساخت
	textures U	ساخت
	design U	ساخت
	fecit U	ساخت
	construction U	ساخت
	constructions U	ساخت
	generation U	ساخت
	generations U	ساخت
	invenit U	ساخت
	make up U	ساخت
	performance U	ساخت
	performances U	ساخت
	conformation U	ساخت
	manufactory U	ساخت
	manufacturing U	ساخت
	habitus U	ساخت
	unstructured U	بی ساخت
	manufacture U	ساخت
	structuring U	ساخت
	make-up U	ساخت
	making U	ساخت
	structures U	ساخت
	built U	ساخت
	syntheses U	ساخت
	structure U	ساخت
	form U	ساخت
	formed U	ساخت
	manufactures U	ساخت
	manufactured U	ساخت
	compositions U	ساخت
	substandard U	بد ساخت
	designs U	ساخت
	synthesis U	ساخت
	workmanship U	ساخت
	composition U	ساخت
	forms U	ساخت
	deep structure U	ژرف ساخت
	dynamic structure U	ساخت پویا
	formatio reticularis U	ساخت شبکهای
	factory order U	سفارش ساخت
	family structure U	ساخت خانواده
	shopped U	محل ساخت
	field strcture U	ساخت میدانی
	brand name U	علامت ساخت
	shops U	محل ساخت
	file structure U	ساخت پرونده
	brand names U	علامت ساخت
	american make U	ساخت امریکایی
	block structure U	ساخت کندهای
	block structured U	با ساخت کندهای
	capital structure U	ساخت سرمایه
	structuralism U	ساخت گرایی
	class structure U	ساخت طبقاتی
	home-made U	ساخت میهن
	agro industry U	کشت و ساخت
	control structure U	ساخت کنترل
	covin U	ساخت وپاخت
	covinous U	ساخت وپاختی
	data structure U	ساخت داده ها
	collusion U	ساخت و پاخت
	collusion U	ساخت وپاخت
	affect structure U	ساخت عاطفه
	reticular formation U	ساخت شبکهای
	tectonics U	زمین ساخت
	manufacturing U	صنعت ساخت
	program structure U	ساخت برنامه
	production time U	زمان ساخت
	production cost U	ارزش ساخت
	production process U	روند ساخت
	power structure U	ساخت قدرت
	population structure U	ساخت جمعیت
	phrase structure U	با ساخت عبارتی
	prototyping U	ساخت یک نمونه
	tree structure U	ساخت درختی
	unstructured interview U	مصاحبه بی ساخت
	well made U	خوش ساخت
	static structure U	ساخت ایستا
	social strcture U	ساخت اجتماعی
	simple structure U	ساخت ساده
	structuralist U	ساخت گرای
	structuralists U	ساخت گرای
	personality structure U	ساخت شخصیت
	design and construction U	طراحی و ساخت
	newmade U	تازه ساخت
	manufacture cost U	ارزش ساخت
	machine made U	ساخت ماشین
	latent structure U	ساخت نهفته
	tectonic U	زمین ساخت
	infra structure U	زیر ساخت
	homemade U	ساخت میهن
	home made U	ساخت بومی
	home made U	ساخت داخلی
	manufacture process U	فرایند ساخت
	manufacture process U	فراگرد ساخت
	new buit U	تازه ساخت
	new built U	تازه ساخت
	mental structure U	ساخت ذهنی
	market structure U	ساخت بازار
	perceptual structure U	ساخت ادراکی
	manufacturing process U	پویش ساخت
	manufacturing process U	فرایند ساخت
	group structure U	ساخت گروهی
	make U	ساختمان ساخت
	grafts U	ساخت وپاخت
	grafted U	ساخت وپاخت
	manufacturing cost U	هزینه ساخت
	structure U	ساختار ساخت
	productions U	ارائه ساخت
	structured U	دارای ساخت
	structured U	ساخت یافته
	workmanship U	کار ساخت
	man made U	ساخت بشر
	man-made U	ساخت بشر
	building block U	کنده ساخت
	production U	ارائه ساخت
	building blocks U	کنده ساخت
	elaborating U	ساخت استاد
	elaborates U	ساخت استاد
	make U	رسیدن به ساخت
	make U	ساخت ترکیب
	elaborated U	ساخت استاد
	makes U	ساختمان ساخت
	makes U	رسیدن به ساخت
	elaborate U	ساخت استاد
	makes U	ساخت ترکیب
	graft U	ساخت وپاخت
	structuring U	ساختار ساخت
	confections U	ترکیب ساخت
	reconstituted U	تجدید ساخت
	rebuild U	تجدید ساخت
	reconstitute U	تجدید ساخت
	rebuilds U	تجدید ساخت
	assembly U	نصب ساخت
	confection U	ترکیب ساخت
	reconstitutes U	تجدید ساخت
	reconstituting U	تجدید ساخت
	structures U	ساختار ساخت
	shop U	محل ساخت
	man made wealth U	ثروت ساخت بشر
	structured walkthroughs U	بررسیهای ساخت یافته
	the lord will provide U	خداوسیله خواهد ساخت
	What can't be cured must be endured. <idiom> U	باید سوخت و ساخت.
	Intel U	بیتی ساخت intel
	it occasioned his death U	مرگ اورافراهم ساخت
	make or buy decision U	تصمیم به ساخت یاخرید
	man made goods U	کالاهای ساخت بشر
	structured interview U	مصاحبه ساخت دار
	constructs U	ایجاد کردن ساخت
	manufacture U	عمل اوردن ساخت
	manufactured U	عمل اوردن ساخت
	manufactures U	عمل اوردن ساخت
	constructing U	ایجاد کردن ساخت
	constructed U	ایجاد کردن ساخت
	construct U	ایجاد کردن ساخت
	fabrication U	ساختمان طرز ساخت
	structural psychology U	روانشناسی ساخت گرا
	structured english U	انگلیسی ساخت یافته
	packaging U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	layout U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	design U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	style U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	make-up U	ساخت [سازمانی یا سیستمی]
	production U	عمل اوری ساخت
	brick U	آجر [ساخت و ساختمان]
	claybrick U	آجر [ساخت و ساختمان]
	development order U	دستور ساخت اماد
	clinker U	آجر [ساخت و ساختمان]
	he betray himself U	او خودرا رسوا ساخت
	glandulation U	ترکیب و ساخت غدد
	brick-bat U	آجر [ساخت و ساختمان]
	production U	کنترل ساخت یک محصول
	clay brick U	آجر [ساخت و ساختمان]
	production U	سرعت ساخت محصول
	productions U	کنترل ساخت یک محصول
	colludes U	ساخت وپاخت کردن
	productions U	سرعت ساخت محصول
	colluding U	ساخت وپاخت کردن
	colluded U	ساخت وپاخت کردن
	collude U	ساخت وپاخت کردن
	productions U	عمل اوری ساخت
	barrow [wheelbarrow] U	فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
	aircraft company U	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
	construction costs U	هزینه های ساخت و ساز
	shovel U	بیل [ابزار] [ساخت و ساختمان]
	weheelbarrow U	فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
	wheel barrow U	فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
	concrete mixer U	بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
	cement mixer U	بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
	You cannot make bricks without straw. <proverb> U	بى کاه نتوان خشت ساخت .
	plummet U	شاقول [ابزار] [ساخت و ساختمان]