English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hypostatic U ناشی از ته نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
soirees U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
soiree U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
subsidence U ته نشینی
wakes U شب نشینی
waked U شب نشینی
wake U شب نشینی
retrocedence U پس نشینی
soirTes U شب نشینی
recoils U پی نشینی
recoiling U پی نشینی
precipitation U ته نشینی
recoiled U پی نشینی
recoil U پی نشینی
illuviation U ته نشینی
sedimentary U ته نشینی
settling U ته نشینی
sedinentation U ته نشینی
evening party U شب نشینی
adsorption U رو نشینی
nightlife U شب نشینی
an eveing party U شب نشینی
deposits U ته نشینی
deposit U ته نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
hutment U کلبه نشینی
seclusion U گوشه نشینی
recoil U عقب نشینی
line of retreat U خط عقب نشینی
suburbia U حومه نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
nomadism U کوچ نشینی
settlement U ته نشینی مسکن
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
urbanization U شهر نشینی
recoils U عقب نشینی
break ground U عقب نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
settlements U ته نشینی مسکن
cotenancy U هم اجاره نشینی
recoiling U عقب نشینی
recoiled U عقب نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
urbanism U شهر نشینی
retrocession U عقب نشینی
eremitism U گوشه نشینی
ruralize U ده نشینی کردن
retreat U عقب نشینی
recess U عقب نشینی
tenantry U اجاره نشینی
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
fallback U عقب نشینی
silting U رسوب ته نشینی
retreats U عقب نشینی
retrocedence U عقب نشینی
retreating U عقب نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی
katabasis U عقب نشینی
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
recesses U عقب نشینی
solitariness U گوشه نشینی
retirement U عقب نشینی اختیاری
retreating U عقب نشینی کردن
retreat U عقب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی کردن
scuttles U عقب نشینی روزنه
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
setbacks U فشار عقب نشینی
scuttle U عقب نشینی روزنه
setback U فشار عقب نشینی
scuttling U عقب نشینی روزنه
withdraws U عقب نشینی کردن
withdraw U عقب نشینی کردن
retreats U عقب نشینی کردن
scuttled U عقب نشینی روزنه
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
subornation U زیر پا نشینی اغواء
short recoil U عقب نشینی کوتاه
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
colonial U معماری کوچ نشینی
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
pull away U عقب نشینی کردن
to fall back U عقب نشینی کردن
to give ground U عقب نشینی کردن
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
urbanist U وابسته بشهر نشینی
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
to lose ground U عقب نشینی کردن
long recoil U عقب نشینی طولانی
blowback U ضربه عقب نشینی
blowback U عقب نشینی خودکار
sink U ته نشینی حفره یاگودال
ebb current U عقب نشینی اب دریا
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
backblast U موج عقب نشینی
backblast U شعله عقب نشینی
back pressure U فشار عقب نشینی
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
a white collar job U کار پشت میز نشینی
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
recoils U عقب نشینی کردن توپ
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
setback U نیروی عقب نشینی توپ
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
recoil U عقب نشینی کردن توپ
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
retreated U عقب نشینی کناره گیری
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
retreating U عقب نشینی کناره گیری
retreats U عقب نشینی کناره گیری
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
retreat U عقب نشینی کناره گیری
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
resulted U ناشی
Due to U ناشی از
mala filde U ناشی
even tual U ناشی
emergent U ناشی
resultant U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
resulting U ناشی
due U ناشی از
result U ناشی
gauche U ناشی کج
maladroit U ناشی
muffs U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
therefrom U ناشی از ان
skilless U ناشی
skill less U ناشی
muff U ناشی
muffed U ناشی
muffing U ناشی
dilettanti U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettante U ناشی
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
choke ring U رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
shoot the duck U حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
emanates U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com