Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
painful
U
ناراحت کننده
off-putting
U
ناراحت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
nightmare
U
خواب ناراحت کننده و غم افزا
nightmares
U
خواب ناراحت کننده و غم افزا
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
upsetting conversation
U
گفتگو ناراحت کننده
Other Matches
uneasily
U
ناراحت
uncomfortable
U
ناراحت
fretful
U
ناراحت
uptight
U
ناراحت
uneasy
U
ناراحت
comfortless
U
ناراحت
uncomfortably
U
ناراحت
peaceless
U
ناراحت
incommodious
U
ناراحت
disturbed
U
ناراحت
worried
U
ناراحت
fidgety
U
ناراحت
inconvenient
U
ناراحت
tensest
U
ناراحت
tenses
U
ناراحت
tenser
U
ناراحت
tensed
U
ناراحت
tense
U
ناراحت
ill at ease
U
ناراحت
down in the dumps
<idiom>
U
ناراحت
tensing
U
ناراحت
incommode
U
ناراحت کردن
fidgeting
U
ناراحت بودن
fidgeted
U
ناراحت بودن
incommoded by want of room
U
ناراحت از حیث
perturb
U
ناراحت کردن
discommode
U
ناراحت کردن
upset
U
نژند ناراحت
upsets
U
نژند ناراحت
discomfiture
U
ناراحت کردن
discomforts
U
ناراحت کردن
upsetting
U
نژند ناراحت
discomfort
U
ناراحت کردن
fidgets
U
ناراحت بودن
under a cloud
<idiom>
U
ناراحت وغمگین
incommodiously
U
بطور ناراحت
to feel strange
U
ناراحت بودن
fidget
U
ناراحت بودن
distemper
U
ناراحت کردن
shook up
<idiom>
U
نگران ،ناراحت
grouched
U
ادم ناراحت
grouches
U
ادم ناراحت
grouching
U
ادم ناراحت
hung over
U
ناراحت ازاعتیاد
distraught
U
شوریده ناراحت
i passed an uneasy night
U
ناراحت بودم
grouch
U
ادم ناراحت
harass
U
ناراحت کردن دشمن
harasses
U
ناراحت کردن دشمن
antsy
<adj.>
U
بیقرار
[ناراحت]
[بی تاب]
put (someone) out
<idiom>
U
ناراحت ،دردسر،اذیت
What have I done to offend you?
U
من چطور تو را ناراحت کردم؟
It is preying on my mind.
U
خیالم را ناراحت کرده است
I dont mind the cold .
U
از سرما ناراحت نمی شوم
worrywart
U
ادم غصه خور و ناراحت
He feels bad about it . He is concerned about it.
U
از این موضوع ناراحت است
incommode
U
ناراحت گذاردن دردسر دادن
to be on thorns
U
ناراحت یادل واپس بودن
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
disquiet
U
ناراحت کردن اسوده نگذاشتن
He gets really upset.
U
او
[مرد]
خیلی ناراحت میشود.
I was devastated.
<idiom>
U
من را بسیار ناراحت کرد
[اصطلاح روزمره]
turn (someone) off
<idiom>
U
ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
bug
U
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
bugs
U
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
bugging
U
کنه ناراحت کردن نیش زدن ازار دادن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
U
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
inflame
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming
U
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
discomfiting
U
دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfited
U
دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfits
U
دچار مانع کردن ناراحت کردن
discomfit
U
دچار مانع کردن ناراحت کردن
walking on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
treading on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
unsettle
U
ناراحت کردن مغشوش کردن
knock-ups
U
ابستن کردن ناراحت کردن
knock-up
U
ابستن کردن ناراحت کردن
knock up
U
ابستن کردن ناراحت کردن
hagride
U
ناراحت کردن عاجز کردن
unsettles
U
ناراحت کردن مغشوش کردن
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
hoppers
U
لی لی کننده
fillets
U
پر کننده
syncopator
U
غش کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com