English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
exclave U ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
universal time U زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
arach noid U بافتهای نرم و شل
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
stupa U کلاله بافتهای حصیری
paranephritis U اماس بافتهای گرداگردگرده
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
parosteitis U اماس بافتهای پیرامون استخوان
histoloysis U تجزیه وتحلیل بافتهای بدن
lignocellulose U مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
leukosis U زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
glomerule U خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
apomixis U تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
lymphmatosis U ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
histogen U منطقه روشن محدودیا غیر محدودی از بافتهای اولیه
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
zonal U ناحیهای
regionally U ناحیهای
zonular U ناحیهای
regional U ناحیهای
communal relationship U روابط ناحیهای
area search U جستجوی ناحیهای
zones U ناحیهای شدن
selective quenching U سردکنندگی ناحیهای
area graph U نمودار ناحیهای
parochial U ناحیهای محدود
zonal U مداری ناحیهای
regional gap U شکاف ناحیهای
zonary U مداری ناحیهای
zone U ناحیهای شدن
regional development U توسعه ناحیهای
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
suburban or local railway U راه اهن ناحیهای
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
territorialism U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
piedmont U ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
patagonia U ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
chemosphere U ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
territoriality U ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
line of engagement U ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
stratosphere U ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
chorographic U وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
balkanize U ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
inversion U ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
inversions U ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
zone of rock fracture U ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
image U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
clips U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
images U ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
bit map U ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
clip U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clippings U انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
triangulation U تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
fairground U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairgrounds U ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
extinct U مرده
lifeless U مرده
his heart sank U دل مرده شد
dead U مرده
vapid U مرده
six feet under <idiom> U مرده
hearse U مرده کش
one-man U یک مرده
one man U یک مرده
deceased U مرده
low-spirited U دل مرده
hearses U مرده کش
at rest U مرده
defunct U مرده
exanimate U مرده
in the dust U مرده
low spirited U دل مرده
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
morgue U مرده خانه
idle turn U کلاف مرده
morgues U مرده خانه
idle wire U سیم مرده
dead band U نوار مرده
ground swell U موج مرده
inhumationist U مرده خاک کن
air slaked lime U اهک مرده
living corpse U مرده متحرک
widowers U مرد زن مرده
defunct U مرده درگذشته
death mask U قیافه مرده
death masks U قیافه مرده
widower U مرد زن مرده
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
stillbirths U مرده زاد
stillbirth U مرده زاد
deadness U حالت مرده
parted U درگذشته مرده
blate U روح مرده
exanimate U دل مرده وبیروح
death day U سال مرده
out of play U توپ مرده
deadball U توپ مرده
dead volume U حجم مرده
dead time U زمان مرده
necromania U مرده پرستی
dead storage U حجم مرده
dead storage U گنجایش مرده
necrolatry U مرده پرستی
reliquiae U مرده ریگ
murrain U گوشت مرده
dead space U فضای مرده
dead soils U خاکهای مرده
dead rise U فاصله مرده
resurrection man U مرده دزد
resurrectionist U مرده دزد
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
death watch U پاسبان مرده
swells U موج مرده
swelled U موج مرده
swell U موج مرده
pah U مرده شور
dull finish U رخده مرده
dull finish U کالیبر مرده
down with him U مرده باد
non productive time U زمان مرده
necropsy U مرده نگری
necrophobia U مرده هراسی
necrophilia U مرده گرایی
necrophagous U مرده خوار
necrophagous U مرده خور
death's head U جمجمه مرده
dead ball U توپ مرده
dead as a d. U بکلی مرده
cremations U مرده سوزانی
autopsies U تشریح مرده
still born U مرده بدنیاامده
time lags U زمان مرده
autopsy U تشریح مرده
time lag U زمان مرده
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
saprophage U مرده خوار
cremation U مرده سوزانی
dead load U بار مرده
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
interrupt U وقفه
standstill U وقفه
pausing U وقفه
gap U وقفه
gaps U وقفه
blocking U وقفه
blocks U وقفه
block U وقفه
ceasing U وقفه
ceases U وقفه
ceased U وقفه
at a stretch U بی وقفه
cease U وقفه
blocked U وقفه
hiatus U وقفه
deadlock U وقفه
pause U وقفه
paused U وقفه
stick U وقفه
arrests U وقفه
break U وقفه
interval U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
breaks U وقفه
chasm U وقفه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com