Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effectiveness
U
میزان تاثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
impressiveness
U
تاثیر
effectiveness
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر
influences
U
تاثیر
adaphorous
U
بی تاثیر
influenced
U
تاثیر
influence
U
تاثیر
forcefulness
U
تاثیر
forcibly
U
با تاثیر
sensation
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
hank
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
effect
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
influxes
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
touched
U
تحت تاثیر
efficacity
U
درجه تاثیر
impressionability
U
تاثیر پذیری
field effect
U
با تاثیر میدانی
efficacity
U
تاثیر سودمندی
inductive influence
U
تاثیر القائی
influence value
U
ضریب تاثیر
influence value
U
ارزش تاثیر
impressional
U
تاثیر کننده
impressible
U
تاثیر پذیر
influenced
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
تاثیر کردن بر
impressing
U
تاثیر کردن بر
efficacy
U
درجه تاثیر
aerate
U
در تحت تاثیر
aerated
U
در تحت تاثیر
aerates
U
در تحت تاثیر
aerating
U
در تحت تاثیر
efficiency
U
درجه تاثیر
effectiveness
U
تاثیر بخشی
influencing
U
تاثیر کردن بر
impresses
U
تاثیر کردن بر
influences
U
تاثیر کردن بر
influence
U
تاثیر کردن بر
afair
U
تاثیر کردن
impress
U
تاثیر کردن بر
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
after-effect
U
تاثیر بعدی
after-effects
U
تاثیر بعدی
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
coefficient
U
ضریب تاثیر
coefficients
U
ضریب تاثیر
bears
U
تاثیر داشتن
bear
U
تاثیر داشتن
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
radius of influence
U
شعاع تاثیر
size effect
U
تاثیر اندازه
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
action
U
تاثیر اثر جنگ
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
actions
U
تاثیر اثر جنگ
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
U
تحت تاثیر واقع شدن
bacterize
U
تحت تاثیر باکتری قراردادن
reacts
U
تحت تاثیر واقع شدن
austral
U
تحت تاثیر باد جنوبی
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
alcoholize
U
تحت تاثیر الکل دراوردن
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
reacting
U
تحت تاثیر واقع شدن
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
unbiased
U
تحت تاثیر واقع نشده
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
to impinge on something
U
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
depth contour
U
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
scalage
U
میزان
libra
U
میزان
rhythms
U
میزان
librae
U
میزان
scales
U
میزان
rhythm
U
میزان
noise level
U
میزان خش
levels
U
میزان
weight
U
میزان
metre
U
میزان
At the rate of . On a scale of .
U
به میزان
leveled
U
میزان
level
U
میزان
levelled
U
میزان
infiltration rate
U
میزان
metres
U
میزان
meters
U
میزان
rates
U
میزان
yardstick
U
میزان
yardsticks
U
میزان
amount
U
میزان
amounted
U
میزان
rate
U
میزان
meter
U
میزان
volumes
U
میزان
volume
U
میزان
unit
U
میزان
criterion
U
میزان
units
U
میزان
adjustments
U
میزان
measure
U
میزان
amounts
U
میزان
amounting
U
میزان
balance
U
میزان
adjustment
U
میزان
balances
U
میزان
real time
U
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flow diagram
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
speed
U
میزان شتاب
sprinkling
U
میزان اندک
setscrew
U
پیچ میزان
resistance adjustment
میزان پایداری
to figure up
مبلغ یا میزان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com