English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comkpliant U موافق اجابت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compliance U اجابت
complies U اجابت کردن
compliancy U قبول اجابت
complying U اجابت کردن
comply U اجابت کردن
complied U اجابت کردن
wishing U ارزوی اجابت دعا
congruent U موافق
congruous U موافق
compliant U موافق
sympathetic U موافق
attune U موافق
prosodiacal U موافق
prosodial U موافق
respondents U موافق
consilient U موافق
consentient U موافق
non concurrent U نا موافق
in suit with U موافق با
in suit with U موافق
attuned U موافق
in keeping U موافق
according U موافق
incompatible U نا موافق
consentaneous U موافق
respondent U موافق
compatible <adj.> U موافق
amicable U موافق
agreeably to U موافق
sympathisers U موافق
sympathizer U موافق
sympathizers U موافق
pro- U له موافق
pro U له موافق
textually U موافق نص
accordant U موافق
concordant U موافق
compossible <adj.> U موافق
agreed U موافق
fellow countryman U موافق کردن
fellow countryman U موافق شدن
compatibly U بطور موافق
placet U رای موافق
prorenata U شخص موافق
prorenata U نسبت موافق
disagree U موافق نبودن
consistently U بطور موافق
yea U رای موافق
disagreed U موافق نبودن
string along U موافق بودن
fair wind U باد موافق
fair tide U جریان اب موافق
disagreeing U موافق نبودن
disagrees U موافق نبودن
harmoniously U بطور موافق
go along U موافق بودن
quarter wind U باد موافق
accomodating U راحت موافق
in accordance with U مطابق موافق
see eye to eye <idiom> U موافق بودن
friendlier U مهربان موافق
friendlies U مهربان موافق
adapt U موافق بودن
friendliest U مهربان موافق
rationally U موافق عقل
friendly U مهربان موافق
non placer U موافق نیستم
after one's will U موافق میل
truly U موافق باحقایق
agonist muscle U عضله موافق
after ones own heart U موافق دلخواه
shaken U موافق شیوه
favourable U موافق مطلوب
satisfactorily U موافق دلخواه
palatably U موافق ذائقه
at will U موافق میل
to my satisfaction U موافق دلخواه من
to go along U موافق بودن
to agree on something U موافق بودن با چیزی
genetically U موافق علم پیدایش
harmonious U موزون سازگار موافق
cronies U رفیق موافق هم اطاق
crony U رفیق موافق هم اطاق
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
to a toa praposal U باپیشنهادی موافق بودن
accommodatingly U بطور موافق راحت
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
no cigar <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
no deal <idiom> U موافق نبودن ،رد کردن
scientifically U موافق اصول علمی
to bring in to line U وفق دادن موافق
concurring opinion U رای موافق مشروط
physically U موافق علم فیزیک
geodetically U موافق قاعده پیمایش
genealogically U موافق شجره نامه
geometrically U موافق علم هندسه
quite the thing U موافق سبک روز
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
harmonized U موافق کردن هم اهنگ شدن
agrees U موافقت کردن موافق بودن
harmonizes U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonising U موافق کردن هم اهنگ شدن
adapts U وفق دادن موافق بودن
she always had her way U همیشه موافق میل اوعمل می شد
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
pros and cons U موافق و مخالف طرفداران و منتقدان
harmonised U موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonises U موافق کردن هم اهنگ شدن
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
adapting U وفق دادن موافق بودن
in obdience to U برای اطاعت از موافق امر
fall in U مطابقت کردن موافق شدن
gastronomically U موافق علم خوب خوردن
agree U موافقت کردن موافق بودن
agreeing U موافقت کردن موافق بودن
harmonizing U موافق کردن هم اهنگ شدن
to put over a play U موافق بدادن نمایشی شدن
irish bull U بیان بظاهر موافق و درحقیقت مخالف
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
propitiously U بطور مساعد یا موافق خجسته وار
To view something approvingly ( favourably ) . U چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
live up to one's principles U موافق مرام خود رفتار کردن
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
The pros and cons ( of something ) . U جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
layers U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
phrenologically U ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
well assorted U جور دارای کالا یا اجناس جور موافق سازگار
to little up to one's principl U اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com