Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
surface active agents
U
مواد فعال در سطح
surfactants
U
مواد فعال در سطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
active
U
هدف فعال خط مشی فعال
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
sthenic
U
فعال
operational
U
فعال
light footed
U
فعال
up
U
فعال
upped
U
فعال
upping
U
فعال
go-ahead
U
فعال
strenuous
U
فعال
light foot
U
فعال
smacking
U
فعال
active cell
U
سل فعال
astir
U
فعال
commissioned
<adj.>
U
فعال
efective
U
فعال
energetic
U
فعال
snell
U
فعال
active
U
فعال
smacker
U
فعال
activator
U
فعال ساز
active center
U
مرکز فعال
active cell
U
سلول فعال
active centers
U
مراکز فعال
active absorption
U
جذب فعال
active carbon
U
کربن فعال
active balance
U
مانده فعال
active analysis
U
تحلیل فعال
hot money
U
پول فعال
active avoidance
U
اجتناب فعال
active area
U
ناحیه فعال
active aircraft
U
هواپیمای فعال
activation barrier
U
سد فعال سازی
spirituous
U
فعال سرزنده
kinetic energy
U
نیروی فعال
activate
U
فعال کردن
acting
U
فعال کاری
active index
U
ایندکس فعال
trig
U
فعال سرحال
enthalpy
U
حرارت فعال
come alive
<idiom>
U
فعال ماندن
spiritous
U
فعال زنده
semiactive
U
نیمه فعال
cycle stock
U
موجودی فعال
activation
U
فعال کردن
activation
U
فعال سازی
actinic rays
U
اشعه فعال
whip up
<idiom>
U
فعال کردن
active stock
U
موجودی فعال
active site
U
موضع فعال
active vocabulary
U
واژگان فعال
active site
U
محل فعال
active window
U
پنجره فعال
activating
U
فعال کردن
adrenergic
U
فعال شونده
passive
U
غیر فعال
active program
U
برنامه فعال
active
U
فعال کنشی
active sonar
U
سونار فعال
inactive
U
غیر فعال
activated
U
فعال کردن
active therapy
U
درمان فعال
actuator
U
فعال کننده
active sonar
U
ردیاب فعال
operating personnel
U
پرسنل فعال
activate
U
فعال کردن
activate
فعال کردن
optically active
U
فعال نوری
active mine
U
مین فعال
active lines
U
خطهای فعال
activates
U
فعال کردن
passives
U
غیر فعال
actual output
U
بازداده فعال
active hydrogen
U
هیدروژن فعال
active file
U
فایل فعال
active file
U
پرونده فعال
active element
U
عنصر فعال
active device
U
دستگاه فعال
active index
U
شاخص فعال
out of action
U
غیر فعال
active force
U
نیروی فعال
active installation
U
قسمت فعال
active installation
U
تاسیسات فعال
reactivate
U
دوباره فعال کردن
reactive current
U
جریان غیر فعال
reactivating
U
دوباره فعال کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
overactive
U
فوق العاده فعال
passive element
U
یکان غیر فعال
euchromatin
U
بخش فعال کروماتین
passive sonar
U
ردیاب غیر فعال
ce
U
تراشه فعال کننده
cationic
U
دارای کاتیون فعال
pragmatics
U
فعال واقع بین
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
reactive power
U
توان غیر فعال
reactivates
U
دوباره فعال کردن
activities
U
فعال یا مشغول بودن
activated charcoal
U
ذغال فعال شده
activated complex
U
کمپلکس فعال شده
activated diffusion
U
پخش فعال شده
activated sludge
U
لجن فعال شده
activating effect of functional group
U
گروه فعال ساز
active labor force
U
نیروی کار فعال
activation energy
U
انرژی فعال سازی
active database
U
پایگاه دادههای فعال
activated charcoal
U
کربن فعال شده
active sonar
U
رادار دریایی فعال
activity
U
فعال یا مشغول بودن
active zone of well
U
حوزه فعال چاه
activated cathode
U
کاتد فعال شده
active status
U
خط مشی فعال توپخانه
absorbo cel
U
سلولوز فعال شده
nonoperating strength
U
پرسنل غیر فعال
activated carbon
U
کربن فعال شده
activated carbon
U
ذغال فعال شده
active fiscal policy
U
سیاست مالی فعال
deactivating
U
غیر فعال کردن
deactivates
U
غیر فعال کردن
blocked
<adj.>
<past-p.>
U
غیر فعال شده
idle money
U
پول غیر فعال
inactivate
U
غیر فعال کردن
go-getters
U
شخص فعال و زرنگ
go getter
U
شخص فعال و زرنگ
deactivated
U
غیر فعال کردن
locked
<adj.>
<past-p.>
U
غیر فعال شده
go-getter
U
شخص فعال و زرنگ
disabled
<adj.>
<past-p.>
U
غیر فعال شده
arm
U
خط وط وقفه فعال شده .
pragmatic
U
فعال واقع بین
deactivate
U
غیر فعال کردن
psychoactive drug
U
داروی فعال کننده روان
reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز شبکهای
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
field operating
U
فعال درصحرا رده صحرایی
passive
U
غیر فعال مطیع وتسلیم
interrupts
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupting
U
خط وقفه که فعال شده است
lie by
U
غیر فعال باقی ماندن
passives
U
غیر فعال مطیع وتسلیم
man about town
U
مرد فعال اجتماعی وجهانی
activation
U
فعال شدن کنش وری
activated methylene group
U
گروه متیلن فعال شده
passive fiscal policy
U
سیاست مالی غیر فعال
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
membrane keyboard
U
احساس کننده فشار را فعال میکند
activated
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
to lie dormant
U
غیر فعال بودن
[اصطلاح مجازی]
anaerobic
U
زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
nonstriker
U
یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
activating
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
operating force
U
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
activates
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
paper fed
U
که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
epo
U
Off Power Emergency مدار و دکمههای فعال کننده ان
ascending reticular activating system
U
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
apparatus
U
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
standby
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standbys
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
aras
U
system reticularactivating ascendingدستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
coacher
U
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
maskable
U
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
masks
U
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
mask
U
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
viscosity valve
U
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود
provisions
U
مواد
supplies
U
مواد
materials
U
مواد
material
U
مواد
unmount
U
برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
edit
U
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
edited
U
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
sessions
U
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
session
U
1-زمان یک کار. 2-مدت زمانی که برنامه یا فرآیند اجرا میشود یا فعال است
cohesive materials
U
مواد چسبنده
insulating material
U
مواد عایق
cohesive material
U
مواد چسبا
jointing material
U
مواد پرکننده
overburden
U
مواد رویی
joint filler
U
مواد درزبندی
letter press
U
مواد چاپی
practice material
U
مواد تمرینی
glacial drift
U
مواد یخرفته
organic materials
U
مواد الی
assets
U
مواد لازم
printed matter
U
مواد چاپی
materials transfer notes
U
دستورانتقال مواد
backing material
U
مواد محافظ
joint sealing material
U
مواد درزبندی
inorganic materials
U
مواد غیرالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com